xtrim

پاکستان هم مسیر ایران را تکرار کرد؛ تصویر یک بحران انسانی خاموش

در ماه‌های اخیر سیاست‌های سختگیرانه دولت پاکستان علیه مهاجران افغان، موجی از اخراج‌های گسترده ایجاد کرده که نزدیک به یک میلیون نفر را بی‌خانمان و سرگردان کرده است. این اقدام که با توجیه امنیتی انجام می‌شود، در عمل کودکان، نسل‌های دوم و سوم مهاجر و خانواده‌هایی را هدف قرار داده که دهه‌ها در پاکستان زندگی کرده‌اند.

جهان صنعت نیوز – در ماه‌های اخیر، سیاست‌های دولت پاکستان نسبت به جامعه بزرگ مهاجران افغان وارد مرحله‌ای شده که بسیاری آن را بزرگ‌ترین کوچ اجباری معاصر در جنوب آسیا می‌دانند. سیاستی که با عنوان تشدید اقدامات امنیتی معرفی شده، اما در عمل به بیرون راندن گسترده مردمی منجر شده که بسیاری از آن‌ها نه افغانستان را دیده‌اند و نه چیزی جز کوچه‌پس‌کوچه‌های شهرهای پاکستان را وطن خود می‌دانند. اکنون این جمعیت عظیم، در میان تنش‌های امنیتی و بحران اقتصادی دو کشور، درگیر آینده‌ای نامعلوم شده‌اند؛ آینده‌ای که کمتر در سطح جهانی دیده می‌شود و بیشترین بار آن بر دوش فرودستانی است که نه دولت‌هایشان از آن‌ها دفاع می‌کنند و نه قدرت‌های منطقه‌ای مسئولیت‌پذیری در قبال آنان نشان می‌دهند.

ریشه‌های یک سیاست سختگیرانه

نقطه آغاز موج جدید اخراج‌ها را باید در تشدید تنش‌های امنیتی میان پاکستان و افغانستان جست‌وجو کرد. پس از افزایش حملات شاخه پاکستانی طالبان و بالا گرفتن تبادل آتش در مناطق مرزی، مقامات پاکستان بار دیگر روایت قدیمی پیوند مهاجرت با ناامنی را احیا کردند. در این روایت، جامعه سه‌میلیونی افغان‌های ساکن پاکستان  فارغ از وضعیت اقامتی، سابقه زندگی یا تعلق خانوادگی به‌عنوان یک تهدید بالقوه امنیتی معرفی شد. نتیجه این نگاه، اجرای سیاستی است که در آن هیچ تمایزی میان پناهجو، نسل دوم مهاجر، کارگر روزمزد یا فرد دارای اسناد مطابق قانون وجود ندارد؛ همه باید بروند.

در کمتر از یک سال، نزدیک به یک میلیون نفر مجبور به ترک پاکستان شده‌اند؛ بسیاری از آن‌ها بدون خانه، زمین یا حتی شبکه خانوادگی در افغانستان. هم‌زمان با اعمال محدودیت‌ها، مساجد، نیروهای انتظامی و حتی برخی نهادهای محلی، به شکل آشکار از مردم می‌خواهند افغان‌ها را به کشورشان بازگردانند. گزارش‌ها نشان می‌دهد در برخی استان‌ها سامانه‌هایی برای گزارش حضور افغان‌ها توسط شهروندان ایجاد شده؛ اقدامی که خطر تحریک احساسات ضد مهاجرتی را دوچندان کرده است.

خانواده‌هایی که وطن‌شان را فقط در روایت‌ها شنیده‌اند

در حاشیه شهرهایی چون کراچی، لاهور و کویته، صحنه‌ای تکراری به چشم می‌خورد: کامیون‌های باری رنگارنگی که با بار زندگی یک خانواده پر شده‌اند؛ تخت‌های چوبی، جوجه‌ها، ظروف آب، چند چمدان، و تعدادی کودک که هنوز نمی‌دانند به کجا می‌روند و چرا.

پاره‌ای از این خانواده‌ها چهل تا پنجاه سال است که در پاکستان زندگی می‌کنند. برخی از کودکان و نوجوانان هرگز افغانستان را ندیده‌اند. بسیاری از مردان در صنایع کوچک، کشاورزی یا مشاغل کم‌درآمد شهری کار کرده‌اند و زنان و کودکان، در ساختارهای غیررسمی اقتصادی مشارکت داشته‌اند. اما اکنون، بدون هیچ تضمینی از امنیت یا رفاه در سوی دیگر مرز، مجبور به رفتن‌اند.

یکی از مردانی که پس از ۴۵ سال زندگی، خانه خود را ترک می‌کرد، گفته است: «این‌جا وطن ما نیست. اما در افغانستان هم هیچ نداریم.» این جمله، تصویر دقیق بحران امروز است؛ جمعیتی که در دو سرزمین، بی‌ریشه شده‌اند.

هم‌زمانی بحران افغانستان با بحران میزبانان

افغانستان، مقصد ناگزیر این جمعیت، خود در یکی از سخت‌ترین دوره‌های اقتصادی قرار دارد. نبود اشتغال، کمبود مسکن، تحریم‌های گسترده و ضعف شدید خدمات عمومی، شرایطی ایجاد کرده که ورود ناگهانی صدها هزار نفر، فشار انسانی و اقتصادی را بیشتر می‌کند. این مهاجران، برخلاف گذشته، فرصت کار در بازارهای کار پاکستان را از دست داده‌اند؛ بازارهایی که دهه‌ها به نیروی کار افغان وابسته بوده‌اند و اکنون نیز خلأ ناشی از خروجشان قابل مشاهده است.

از سوی دیگر، پاکستان و ایران  دو کشوری که بیشترین مهاجران افغان را میزبانی می‌کردند، هر دو درگیر بحران‌های اقتصادی عمیق‌اند. تورم بالا، کاهش ارزش پول ملی و رشد بیکاری، زمینه را برای فعال شدن گفتمان‌های ضد مهاجرتی فراهم کرده است. اما آنچه امروز در جریان است، صرفاً نتیجه فشارهای اقتصادی نیست؛ بلکه امتداد سیاست‌گذاری است که مهاجر را بخش مشکل و نه بخشی از جامعه تعریف می‌کند.

امنیت، سیاست و هزینه‌های انسانی

روایت امنیتی‌سازی مهاجران، همواره خطرناک و لغزنده بوده است. دولت پاکستان برخی حملات اخیر را به مهاجران افغان نسبت داده و از همین زاویه، سیاست اخراج گسترده را توجیه می‌کند. اما منتقدان تأکید دارند هیچ سیاست مقابله با تروریسم، بر پایه مجازات جمعی توده‌ای از انسان‌ها قابل‌قبول نیست. این رویکرد نه تنها از نظر اخلاقی مسئله‌دار است، بلکه از نظر امنیتی نیز خطرناک است، زیرا مهاجران رانده‌شده بدون حمایت، به گروه‌های افراطی یا شبکه‌های قاچاق آسیب‌پذیرتر می‌شوند.

افزون بر این، بسیاری از پناهجویان اخراج‌شده، ویزا، مدارک اقامتی معتبر یا حتی همکاری با نیروهای بین‌المللی داشته‌اند. گزارش‌های مختلف نشان می‌دهد فساد اداری و رشوه‌گیری در روند تمدید ویزا گسترده شده و خانواده‌های کم‌درآمد عملاً قادر به حفظ اقامت قانونی خود نیستند. بنابراین موج اخراج، بیش از همه شامل فقیرترین و بی‌قدرت‌ترین گروه‌ها می‌شود.

یکی از پیامدهای خطرناک این سیاست، تخریب پیوندهای انسانی میان دو جامعه‌ای است که دهه‌ها تاریخ مشترک داشته‌اند. میلیون‌ها افغان در پاکستان به دنیا آمده‌اند، زبان اردو را آموخته‌اند، مدارس پاکستانی را گذرانده‌اند و زندگی‌شان با ساختارهای اقتصادی و فرهنگی کشور پیوند خورده است. اکنون کودکان و نوجوانانی که هیچ تصوری از افغانستان ندارند، ناگهان در کشوری فرستاده می‌شوند که در دهه گذشته دچار جنگ، فروپاشی نهادی و بحران اقتصادی بوده است.

این وضعیت تنها یک جابه‌جایی جغرافیایی نیست؛ یک محرومیت هویتی است. پژوهشگران هشدار می‌دهند که اخراج اجباری نسل جوان افغان، آسیب‌های عاطفی، اجتماعی و هویتی بر جای می‌گذارد که پیامد آن در روابط افغانستان و پاکستان نسل‌ها باقی خواهد ماند.

سکوت جهان و مسئولیتی که بر زمین مانده است

در حالی که این اخراج‌های گسترده ادامه دارد، توجه جهانی نسبت به آن حداقلی است. بسیاری از کشورهایی که در دو دهه گذشته در افغانستان حضور نظامی یا سیاسی داشتند، اکنون درهای خود را به روی افغان‌ها بسته‌اند. محدودیت‌های جدید مهاجرتی، توقف بررسی پرونده‌ها و سخت‌گیری‌های مرزی، عملاً امکان مهاجرت قانونی را از بسیاری گرفته است. حتی مهاجرانی که با نیروهای خارجی همکاری کرده‌اند، اکنون در معرض خطر اخراج یا بازگشت به کشوری هستند که امنیت آنان در آن تضمین نمی‌شود. این خلأ سیاستی و اخلاقی، نشان می‌دهد که بحران افغان‌ها دیگر تنها یک مسئله منطقه‌ای نیست؛ بلکه به آزمونی برای انسانیت و مسئولیت‌پذیری جهانی تبدیل شده است.

اجتماعی و فرهنگیاخبار برگزیده
شناسه : 553646
لینک کوتاه :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *