دشمن واقعی دلار از واشنگتن میآید

سلطه دلار محصول جنگهای جهانی و فروپاشی رقبای آن بود اما بیانضباطی مالی، ضعف استقلال بانک مرکزی و بدهی فزاینده، امروز مهمترین خطر برای آینده دلار است.
جهان صنعت نیوز – سلطه دلار در نظام مالی جهانی صرفاً نتیجه قدرت اقتصادی آمریکا یا برتری ذاتی یک ارز نبوده است، بلکه محصول مجموعهای از تحولات تاریخی، سیاسی و نهادی است که طی یک قرن گذشته شکل گرفتهاند. دلار اگرچه همچنان قدرتمندترین ارز جهان است، اما این قدرت از درون در معرض مخاطراتی قرار دارد که ریشه در عملکرد خود ایالات متحده دارد؛ مخاطراتی که از بیانضباطی مالی گرفته تا تضعیف استقلال بانک مرکزی گسترده شدهاند.
میراث جنگهای جهانی و شکلگیری سلطه دلار
سلطه امروز دلار را نمیتوان بدون توجه به نقش تعیینکننده دو جنگ جهانی درک کرد. جنگ جهانی اول اگرچه توان اقتصادی بریتانیا را فلج کرد، اما پوند همچنان توانست بخشی از نقش خود را حفظ کند. با این حال، پایان جنگ جهانی دوم نقطه عطفی بود که سلطه دلار را تثبیت کرد. ایالات متحده پس از جنگ بیش از ۴۰ درصد تولید ناخالص جهانی را در اختیار داشت و عملاً تنها قدرت اقتصادی باثبات بود. در توافقات پس از جنگ، کشورها پذیرفتند ارزش پول خود را به دلار متصل کنند و این اتصال نقش مرکزی دلار را در نظام پولی بینالمللی نهادینه کرد.
البته این نظام یک قید مهم داشت و آمریکا موظف بود هر زمان که طلبکاران رسمی مطالبه کنند، دلار را با طلا مبادله کند. همین تعهد بود که در سال ۱۹۷۱ کنار گذاشته شد؛ تصمیمی که با اعلام ناگهانی رئیسجمهوری وقت آمریکا، تکانهای در نظام مالی جهانی ایجاد کرد و به پایان برتونوودز انجامید. با از بین رفتن تعهد تبدیل دلار به طلا، جهان عملاً وارد دوره جدیدی شد که دلار در آن بدون پشتوانه طلا، اما با پشتوانه قدرت اقتصادی و سیاسی آمریکا سلطه یافت.
در همان دوره، وقتی کشورهایی مانند اروپاییها از آمریکا پرسیدند با حجم عظیم اوراق خزانهای که در اختیار دارند چه کنند، پاسخ مقام ارشد مالی آمریکا توأم با نوعی غرور بود: «این دلار ماست، اما مشکل شما». این جمله بیانگر واقعیتی بود که جهان برای ثبات به دلار نیاز داشت، اما آمریکا در قبال این نیاز الزام انضباطی روشنی برای خود قائل نبود.
از بین رفتن قید طلا و پیدایش مشکلات جدید
حذف الزام تبدیل دلار به طلا، آمریکا را وارد دورهای کرد که در آن بدون چارچوب مشخصی برای کنترل تورم حرکت میکرد. بهتدریج فشارهای مالی و سیاستگذاری باعث شد که نقش جهانی دلار همچنان حفظ شود، اما پایههای انضباطی آن سست گردد. این روند امروز نیز ادامه دارد و بزرگترین تهدید برای دلار نه رقبای خارجی، بلکه عملکرد داخلی آمریکا است که مهمترین آنها عبارتند از کسری بودجه عظیم، بدهی رو به رشد و فشارهای سیاسی بر استقلال فدرال رزرو.
تهدیدی قدیمی اما تشدیدشونده: تضعیف استقلال بانک مرکزی
یکی از موضوعاتی که با نگرانی ویژه مطرح میشود، فشار فزاینده بر استقلال بانک مرکزی است. این استقلال در ۷۰ سال گذشته مؤثرترین نوآوری سیاستگذاری اقتصادی بوده است. همین موفقیت باعث شده مردم فراموش کنند چرا استقلال بانک مرکزی ضروری است.
در سالهای اخیر، فشارهای سیاسی بر بانکهای مرکزی بهویژه فدرال رزرو افزایش یافته است. از طرف جناح چپ خواسته میشود بانک مرکزی وظایفی فراتر از کنترل تورم از محیط زیست تا توزیع درآمد بر عهده بگیرد. از جناح راست فشارهایی وارد میشود که با تصمیمهای نرخ بهره یا استقلال فدرالرزرو ناسازگار است. در چنین فضایی، تصمیمهای پولی بیش از پیش در معرض مداخله قرار گرفتهاند. هرچند این روند سالهاست وجود دارد، اما امروز شدت و گستره آن بهحدی رسیده که سطح نگرانی بیسابقهای ایجاد کرده است.
رقبای بالقوه دلار
تحولات ارزی جهان نشان میدهد که رقبای دلار، برخلاف انتظار عمومی، سهم زیادی از تضعیف جایگاه آن را بر عهده نداشتهاند. بهعنوان مثال، در دهههای گذشته تصور میشد ین ژاپن میتواند تهدیدی جدی باشد. اقتصاد ژاپن در مقطعی چنان بزرگ شد که حتی داراییهای مالی و ملکی آن از آمریکا پیشی گرفت و برخی نظریهپردازان از لزوم الگوگیری آمریکا از مدل ژاپنی سخن میگفتند. با این حال، فشارهای شدید آمریکا و تصمیمهای اشتباه سیاستگذاری داخلی ژاپن باعث شد این فرصت از دست برود و اقتصاد ژاپن در نهایت وارد بحران عمیقی شود.
داستان چین نیز نمونه دیگری است. چین سالها نرخ ارز خود را تقریباً به دلار ثابت نگه داشت. این سیاست در ابتدا به رشد صادرات کمک کرد اما به قیمت افزایش شدید قیمت کالاهای غیرقابلمبادله، از جمله مسکن، تمام شد. هشدارهایی در همان دوره مطرح شد که چین باید از این سیستم فاصله بگیرد و سیاست پولی مستقل داشته باشد، اما این تغییر دیر اتفاق افتاد. نتیجه آن بود که وابستگی ساختاری چین به دلار کاهش نیافت و اگر تصمیمهای متفاوتی گرفته میشد، دامنه نفوذ دلار در آسیا امروز بهمراتب کوچکتر بود. اکنون نزدیک به نیمی از آسیا در عمل بخشی از بلوک دلاری است، در حالی که ممکن بود این سهم بسیار کمتر باشد.
یورو و رمزارزها هرکدام در حاشیه تهدیدهایی برای دلار ایجاد میکنند، اما هیچیک بهتنهایی توان برهمزدن ساختار اصلی نظام مالی جهانی را ندارند. حتی در صورت حفظ جایگاه نخست، ممکن است دلار سهم بازار را از دست بدهد؛ اتفاقی که الزاماً سقوط نیست اما میتواند هزینه تأمین مالی آمریکا را بالا ببرد.
بدهی سنگین و پایان دوران نرخ بهره پایین
در این میان بزرگترین خطر برای آینده دلار مسئله بدهی آمریکا محسوب میشود. تصور عمومی در آمریکا و تا حدی در برخی کشورهای دیگر این است که بدهی نوعی نهار رایگان است، زیرا نرخهای بهره برای همیشه پایین خواهد ماند. این تصور در دههای که نرخهای بهره نزدیک صفر بود تقویت شد و بسیاری از اقتصاددانان مشهور نیز بر آن صحه گذاشتند.
اما اکنون نرخهای بهره جهانی افزایش یافته و برخلاف تصور غالب، احتمال تثبیت نرخهای بهره بالا بیشتر از بازگشت به دوران گذشته است. عوامل ساختاری باعث شدهاند نرخهای بلندمدت در کشورهایی مانند آمریکا، بریتانیا، فرانسه و ژاپن بالا بماند. نتیجه آن افزایش سریع هزینه بهره است. در آمریکا، پرداخت بهره نسبت به تولید ناخالص داخلی تقریباً سه برابر شده و حتی از هزینههای نظامی فراتر رفته است. این موضوع فشار مالی عظیمی ایجاد میکند و نیازمند اصلاحات بودجهای است که فعلاً اراده سیاسی لازم برای آن وجود ندارد.
بهرغم تغییر دولتها، کسری بودجه عظیم همچنان پابرجاست و حتی تغییر رئیسجمهوری نیز تفاوت زیادی در ماهیت این مشکل ایجاد نخواهد کرد. خطر اصلی زمانی رخ میدهد که اقتصاد به لبه پرتگاه برسد؛ نقطهای که در آن نرخهای بهره بالا و حجم بدهی بزرگ میتواند ثبات مالی را مختل کند.
اقتصاد سیاسی، جنگ و فناوری
افزون بر عوامل اقتصادی، شوکهای سیاسی و ژئوپولیتیکی نیز میتوانند آینده دلار را تحتتأثیر قرار دهند. پرسشهایی مانند این مطرح میشود که اگر جنگی گسترده رخ دهد و نیاز به افزایش ناگهانی بودجه نظامی باشد، آیا ساختار مالی امروز آمریکا توان تابآوری دارد؟ افزایش نرخهای بهره در چنین شرایطی میتواند به بحرانی تبدیل شود که هزینههای آن نهتنها برای آمریکا، بلکه برای کل اقتصاد جهانی محسوس خواهد بود.
در کنار این چالشها، فناوری نیز نقشی دوگانه دارد. اگر تحولاتی مانند هوش مصنوعی بتوانند رشد پایدار و فراگیر ایجاد کنند، شاید فشار مالی کاهش یابد و جذابیت داراییهای دلاری حفظ شود. اما اگر این فناوری فقط سود شرکتها را افزایش دهد و دستمزدها را تحت فشار قرار دهد، نارضایتی سیاسی افزایش یافته و مدیریت اقتصادی دشوارتر خواهد شد.
دلار سقوط نمیکند، اما ممکن است آسیب ببیند
جایگاه دلار احتمالاً همچنان حفظ خواهد شد، اما این بهمعنای ثبات کامل نیست. حتی اگر دلار همچنان ارز غالب باقی بماند، کاهش جذابیت آن برای سرمایهگذاران میتواند به افزایش نرخ سود مورد مطالبه آنها منجر شود؛ اتفاقی که هزینه تأمین مالی آمریکا را بالا برده و ثبات اقتصاد جهانی را تهدید میکند. بنابراین تهدید اصلی نه یک ارز رقیب، بلکه کاهش اعتماد به سازوکارهای مالی و نهادی آمریکا است.
اخبار برگزیدهاقتصاد کلانلینک کوتاه :
