شرور، قهرمان و قربانی ؛ بازی با افکار عمومی برای پذیرش یک سیاست

در سیاست امروز، پیامهایی دستبهدست میشوند که بتوانند پیچیدگی واقعیت را به روایتی ساده و قابل انتقال تبدیل کنند؛ روایتی که در آن موضوع روشن است، شخصیتها مشخص هستند و نقشها میان قهرمان، شرور و قربانی تقسیم میشود. چنین نقشدهی احتمال وایرالشدن پیامهای سیاسی را افزایش میدهد، چرا نقش شرور موتور اصلی گسترش است و حتی یک مواجهه کوتاه با این روایتها میتواند باورها، ترجیحات و رفتار واقعی افراد را تغییر دهد.
جهان صنعت نیوز، سیاست از دیرباز عرصه تصمیمهای جمعی بوده است؛ تصمیمهایی که در نهایت باید با واژهها و اقناع حلوفصل شوند. اما در فضای امروز، مسئله فقط اقناع نیست. پیام سیاسی باید بتواند در شرایطی که توجه مخاطب کمیاب است، سریع دیده شود، سریع فهمیده شود و سریع بازنشر شود. از همینجا اهمیت روایتهای سیاسی آغاز میشود: روایتهایی که اطلاعات پیچیده درباره افراد، نهادها و سیاستها را به شکل نقشهای ساده فشرده میکنند؛ نقشهایی که برای ذهن انسان قابل پردازش، قابل یادآوری و قابل انتقال است.
در این نگاه، روایت سیاسی یک فناوری ارتباطی است. روایت سه جزء دارد. نخست، موضوع که زمینه را میسازد؛ مثل سیاست اقلیمی، مقررات، یا فناوری. دوم، شخصیتها؛ یعنی همان بازیگران یا ابزارهایی که فرستنده پیام میخواهد برداشت مخاطب را نسبت به آنها شکل دهد. این شخصیتها میتوانند انسان باشند، مانند مردم، شرکتها یا دولت، و میتوانند ابزار باشند، مانند فناوری سبز، صنعت سوخت فسیلی، قیمتگذاری یا مقررات. سوم، نقشدهی به دستکم یکی از این شخصیتها در قالب مثلث یک مثلت دراماتیک شامل قهرمان، شرور یا قربانی. همین نقشدهی است که روایت را از یک بیان خنثی جدا میکند و به آن بار سیاسی میدهد.
بخشی از ادبیات اقتصادیِ مرتبط با روایتها، بیشتر بر روایتهای علّی تمرکز داشته است؛ روایتهایی که توضیح میدهند یک اقدام چگونه به یک نتیجه میرسد. اما حتی در روایتهای علّی هم پیش از هر چیز باید شخصیتها تثبیت شوند، چون رابطه علّی همواره میان کنشگران یا متغیرها برقرار میشود. چارچوب روایی مورد بحث از همین نقطه شروع میکند و یک لایه مهم اضافه میکند. پس از شناسایی شخصیتها، پرسش کلیدی این است که آنها در چه نقشی نشانده میشوند. در واقع، مثلث دراماتیک یک فضای بسیار گسترده از هویتها، انگیزهها و کنشها را در سه نقش قابل تشخیص خلاصه میکند؛ نقشهایی که سادهاند اما بخش بزرگی از معنای سیاسی روایت را حمل میکنند.
به عنوان مثال مردم میتوانند در روایتی قهرمان باشند؛ وقتی کنش آنها باعث تغییر معرفی میشود. همان مردم میتوانند قربانی باشند؛ وقتی گفته میشود از قبوض برق و گاز بالاتر رنج میبرند. در مورد شخصیتهای ابزاری نیز همین منطق برقرار است: یارانه گاهی قهرمان معرفی میشود که به کاهش فقر کمک میکند و گاهی شرور معرفی میشود که برای هزینههای بالاتر یا بیثباتی بودجه دولت سرزنش میشود. روایت، با همین جابهجایی نقشها، باور و ترجیح مخاطب را نسبت به شخصیتها و در نتیجه نسبت به سیاستها جابهجا میکند.
یک نکته تعیینکننده در فضای شبکههای اجتماعی این است که ما اغلب با تکههای روایت مواجهایم، نه با روایتهای کامل. متنهای کوتاه، بهویژه در رسانههای اجتماعی، ممکن است فقط یک شخصیت را نام ببرند یا فقط یک اتهام را مطرح کنند. با این حال، همین قطعات نیز از نظر ساختاری بخشی از یک روایت بزرگترند که مخاطب در ذهن خود آن را کامل میکند. اگر متنی تنها بگوید یارانه و ارز ترجیحی به ما دروغ میگوید، ممکن است هیچ عدد و سازوکار علّی هم ارائه ندهد، اما همچنان نقش شرور را بهروشنی فعال میکند و در ذهن خواننده به شبکهای از معنا متصل میشود. از منظر سنجش، اگر این قطعات نادیده گرفته شوند، بخش بزرگی از روایتهای سیاسی از داده حذف میشود؛ در حالی که دقیقاً همین قطعات موتور انتشار در شبکههای اجتماعیاند.
از متن خام تا داده کمی؛ روایت چگونه اندازهگیری میشود؟
چالش تجربی اصلی این است که در انبوه متون، چگونه میتوان موضوع، شخصیتها و نقشها را تشخیص داد. روشهای فرهنگواژهای و دیکشنریمحور، معمولاً در ثبت اطلاعات ساختاری ناتوان هستند؛ چون روایت، فقط مجموعهای از کلمات مثبت و منفی نیست. از سوی دیگر، کدگذاری دستی برای متونی در مقیاس بزرگ، بسیار پرهزینه و عملاً ناممکن است. راهحل ارائهشده، استفاده از مدلهای زبانی به عنوان موتور طبقهبندی است تا بتوان برای هر متن تشخیص داد کدام شخصیتها حضور دارند و هر کدام در چه نقشی ظاهر شدهاند. این رویکرد با یک مسیر پنجمرحلهای پیش میرود: تعیین موضوع، گردآوری متن، انتخاب شخصیتها، طراحی پرامپتها، و استخراج پیشبینیها.
در کاربرد تجربی، موضوع سیاست اقلیمی در آمریکا در نظر گرفته میشود و مجموعهای بسیار بزرگ از متنهای کوتاه گردآوری میگردد: ۱.۱۵ میلیون توییت انگلیسی در بازه ۲۰۱۰ تا ۲۰۲۱ که شامل کلیدواژههای سیاست اقلیمی بوده و از داخل آمریکا منتشر شدهاند. سپس شخصیتها از پیش تعریف میشوند: پنج شخصیت انسانی مانند شرکتها و مردم آمریکا و پنج شخصیت ابزاری مانند قیمتگذاری انتشار، صنعت سوخت فسیلی و فناوری سبز. برای هر توییت، مدل زبانی کدگذاری میکند که کدام شخصیتها حاضرند و آیا هر شخصیت در نقش قهرمان، شرور، قربانی یا خنثی ظاهر شده است. خروجی، یک مجموعهداده ساختاریافته است که در آن برای هر توییت و هر شخصیت، نقش ثبت میشود.
با داشتن چنین دادهای، امکان پاسخ به پرسش اصلی فراهم میشود: آیا روایتهای سیاسی واقعاً بیشتر از پیامهای خنثی وایرال میشوند؟
معیار طبیعی برای وایرالشدن، ریتوییت در نظر گرفته میشود. نتیجه نشان میدهد توییتهایی که در آنها نقشدهی وجود دارد، بهطور منظم و معنادار بیشتر از توییتهای مشابه اما خنثی بازنشر میشوند. در برآوردهای ترجیحی، با کنترل ویژگیهای نویسنده (مثل تعداد دنبالکننده)، اثرات ثابت زمانی و مکانی و همچنین اثرات ثابت شخصیتها، یک پاداش وایرالشدن نزدیک به ۶۰ درصد مشاهده میشود. مهمتر آنکه این تفاوت صرفاً با سنجههای متداول احساسات، هیجانها یا شاخصهای ساده زبانی توضیح داده نمیشود؛ یعنی نقشها چیزی فراتر از لحن مثبت و منفی را ثبت میکنند و به ویژگی ساختاری متن دست میگذارند. حتی وقتی نقش شرور و قربانی هر دو از نظر احساسی منفی باشند، معنای سیاسی و اثرشان بر وایرالشدن یکسان نیست.
این داده ساختاریافته اجازه میدهد پرسش بعدی طرح شود: کدام نوع روایتها بیشتر وایرال میشوند؟
دو نتیجه برجسته است. نخست، در میان نقشهای مثلث دراماتیک، شرور قویترین محرک وایرالشدن است؛ سپس قهرمان قرار میگیرد و روایتهای قربانیمحور اثر اندکی نشان میدهند. توییتی که در آن یک شخصیت بهعنوان شرور معرفی میشود، در مقایسه با توییت خنثی مشابه، حدود ۱۷۰ رصد ریتوییت بیشتری میگیرد، در حالی که نقش قهرمان افزایش تقریبی ۵۵ درصد ایجاد میکند. دوم، ترکیب نقشها مهم است؛ افزودن نقش شرور به یک روایت قهرمانمحور یا قربانیمحور، وایرالشدن را تقویت میکند و توییتهایی که چند شرور دارند، بهطور ویژه گسترده میشوند.
همچنین تفاوت میان شخصیتهای انسانی و ابزاری معنادار است. روایتهایی که بر شخصیتهای انسانی تکیه دارند، بیشتر از روایتهایی که فناوری یا سیاست را در مرکز قرار میدهند، وایرال میشوند. افزون بر این، هرچه تعداد شخصیتها در روایت بیشتر شود، وایرالشدن افزایش مییابد؛ البته تا حدی مشخص، که در دادهها حدود چهار نقش شخصیتی دیده میشود. به بیان دیگر، روایتهایی که چند بازیگر و چند نقش را همزمان درگیر میکنند، ظرفیت بیشتری برای گسترش دارند؛ بهویژه اگر در این میان، نقش شرور نیز فعال باشد.
روایت چگونه باور و رفتار را جابهجا میکند؟
گسترش، تنها یک کانال اثرگذاری است. کانال دوم، اقناع یا اثر مواجهه بر باورها و ترجیحات است. برای سنجش این کانال، مجموعهای از آزمایشهای آنلاین از پیش ثبتشده اجرا میشود که اثر یک مواجهه با یک روایت سیاسی را جدا میکند. در هر آزمایش، نمونهای نماینده از پاسخدهندگان آمریکایی در معرض یک فید کوتاه شبیه شبکههای اجتماعی قرار میگیرند. در گروه درمان، فید شامل توییتی با روایت سیاسی درباره فناوری سبز است که در آن فناوری سبز همیشه در نقش قهرمان قرار دارد، اما همراهی نقشها متفاوت است. گاهی با قهرمانان حمایتی همراه میشود و گاهی با یک یا چند شرور مخالف. گروه کنترل نسخهای خنثی از همان متن را میبیند که شخصیتها و محتوای واقعی را حفظ میکند اما نقشدهی روایی را ندارد.
نتایج آزمایشها با این ایده سازگار است که روایت سیاسی بیش از هر چیز، برداشت افراد از شخصیتها را تغییر میدهد. در حوزه باورها و ترجیحات سیاستی، روایتهایی که در آنها صنعت سوخت فسیلی و شرکتها در نقش شرور ظاهر میشوند، انتظارات افراد را نسبت به سهم انرژیهای تجدیدپذیر در ۲۰۳۵ کاهش میدهند؛ در مقابل، روایتهای قهرمان–قهرمان این سهم مورد انتظار را افزایش میدهند. این یافته نشان میدهد تغییر نقشها میتواند انتظار افراد از آینده را جابهجا کند، بیآنکه نیاز باشد متن به استدلالهای طولانی تکیه کند.
اثر روایت به سطح رفتار نیز میرسد. در هر سه آزمایش، افراد گروه درمان در یک تکلیف تشویقیِ مبتنی بر پول واقعی، منابع بیشتری به یک سازمان مرتبط با فناوری سبز اختصاص میدهند. این نتیجه مهم است، زیرا نشان میدهد روایتها فقط نگرش را جابهجا نمیکنند، بلکه میتوانند به ترجیحات آشکار و انتخابهای واقعی منجر شوند؛ یعنی همان جایی که سیاست با اقتصاد و رفتار فردی تلاقی پیدا میکند.
اما شاید حساسترین بخش ماجرا، حافظه باشد. روایتها نهفقط پخش میشوند و نهفقط ترجیحات را تکان میدهند، بلکه میچسبند. برای سنجش این چسبندگی، پرسشی طرح میشود؛ در یک روایت سیاسی، مخاطب چه چیزی را بهتر به خاطر میسپارد؟ اعداد و واقعیتهای کمی یا شخصیتها و نقشها را؟
سنجش حافظه در همان روز مواجهه و دوباره یک روز بعد انجام میشود. نتیجه این است که افراد بیشتر شخصیتها و نقشهایی را به یاد میآورند که به آنها نسبت داده شده است، اما یادآوری اعداد و اطلاعات کمیِ درون متن بهبود معناداری پیدا نمیکند. به بیان ساده، ذهن انسان از روایت سیاسی، خوبها و بدها و آسیبدیدگان را نگه میدارد، نه ارقام را.
این الگوی حافظه، با ساختار خود روایتها همراستا است. روایت سیاسی برای آن ساخته میشود که نقشها را برجسته کند و ترجیح را شکل دهد. بنابراین طبیعی است که حافظه نیز دقیقاً همان بخشهای نقشمحور را تقویت کند. نتیجه عملی آن این است که حتی اگر روایت با عدد و داده همراه باشد، چیزی که در ذهن میماند چارچوب اخلاقی و سیاسی روایت است: چه کسی قهرمان بود، چه کسی شرور بود، و چه کسی قربانی شد.
این چارچوب نشان میدهد روایتهای سیاسی از دو مسیر مکمل اثر میگذارند: مسیر نخست، انتشار است؛ یعنی روایتها بهواسطه نقشدهی، بیشتر از متنهای خنثی بازنشر میشوند و نقش شرور در این میان بیشترین سهم را دارد. مسیر دوم، چسبندگی و اقناع است؛ یعنی حتی یک مواجهه کوتاه میتواند باورها، ترجیحات سیاستی و رفتار واقعی را تغییر دهد و حافظه را به شکلی انتخابی تقویت کند.
این دو مسیر کنار هم توضیح میدهند چرا در سیاست امروز، رقابت بر سر روایتها یک امر حاشیهای نیست، بلکه به قلب سازوکار اثرگذاری سیاسی تبدیل شده است. چارچوب ارائهشده نیز از آن جهت مهم است که ابزار و مسیر عملی برای کدگذاری روایات در متون بزرگ فراهم میکند؛ مسیری که با تعیین موضوع، جمعآوری متن، انتخاب شخصیتها، طراحی پرامپت و استخراج پیشبینیها، متن پراکنده را به داده کمی تبدیل میکند و امکان تحلیل نظاممند میدهد.
پیشنهاد ویژهسیاسیلینک کوتاه :
