«ناباکِرگی» و رهاشدگی در جامعۀ ما

جهان صنعت نیوز:  دکتر حسن محدّثی گیلوایی، جامعه‌شناس و مدرّس دانشگاه به‌تازگی (۲۰مهرماه) در نشست «حقّ طلاق؛ نگاهی متفاوت» متعرّض «بکارت» شده و آن‌را «ضدّ انسانی و ضدّ اخلاقی» دانسته و بر «پاک‌دامنی» به‌جای بکارت تأکید کرده است.

این سخن بهانۀ نگارش این مختصر شد؛ چراکه بکارت Virginity و باکرگی دارای رویه‌های متعدّد (بیولوژیک، فرهنگی، دینی، اجتماعی، اخلاقی، روان‌شناختی و حقوقی)‌ است و صدور حُکم در این باره نیازمند نگاهی فراگیر و کُل‌نگر است.

تذکّرات!

نخست، بکارت و باکرگی (مانند سقط جنین) در دنیای مدرنِ انسان/حق‌مدارِ عرفی‌شده، تصمیمی فردی و انتخابی شخصی است، اما همین مفاهیم در جهانِ دین/تکلیف‌مدارِ سنّت‌گرا واجد معنایی متفاوت (وگاه متناقض) است. بی‌توجّهی به بنیادها، تاریخ و بستر شکل‌گیری مفاهیم همیشه مسبّب بدفهمی و دردسرساز است.

دوم، هر فعلی (مانند از دست‌دادن بکارت) که مبتنی بر آگاهیِ ژرف، دانایی همه جانبه و مسؤولیت‌پذیری باشد حتماً درست، قابل دفاع و آرامش‌بخش است، اما اقدام منفعلانه، لجوجانه و مقلّدانه بی‌تردید پیامدی جز پشیمانی، افسردگی و ناکامی ندارد.

سوم، در دورۀ ابتلای جامعه به «آنومی» (پریشانی، هرج‌ومرج، سُستیِ اخلاق، و سرکشیِ امیال سیری ناپذیر و ناخویشتن‌داری آدم‌ها در سطوح مختلف – از صدر تا ذیل)، بُروز «انقلاب جنسی» و واژگونی ارزش‌ها، افزایشِ دین‌گریزی/ستیزی و آشکارشدن تناقض‌های فراوان نظری و عملی، احتمالاً سخن‌گفتن از ارزش‌های موروثی و بقایای دنیای سنّت (مانند «بکارت» که شاید هنوز هم قابل دفاع و دارای حُسن برای فرد و جامعه باشد) آرمانی و غیر واقع‌بینانه -و حتّی برای بعضی تمسخرآمیز- به‌نظر می‌رسد.

به بیان ساده‌تر و شفاف‌تر، در زمانه‌ای که «ضریب فلاکت» یعنی حاصل جمع نرخ تورم و نرخ بیکاری به بیش از ۵۳ درصد رسیده، فاصلۀ بلوغ جنسی تا بلوغ اقتصادیِ لازم برای ازدواج -در خوش‌بینانه‌ترین حالت- بیش از یک دهه است و میانگین سن ازدواج در دختران به حدود ۲۵ و در پسران به حدود ۳۰ سال رسیده، قلم‌فرسایی دربارۀ ارزش‌های یک جامعۀ به‌سامان و آرمانی، موهوم و تخیّلی است.

یک معنایِ بکارت

با چنین ملاحظه‌ای، یادداشت حاضر مبتنی بر این پیش‌فرض فرهنگی-روان‌شناختی است که رابطۀ جنسیِ پیش از ازدواج، در بیش‌تر موارد پیامد صمیمیت، اعتماد و اطمینان از فرجامِ مطلوب رابطه (یعنی ازدواج و پیوندی دائمی) از سوی دختر است.

به‌بیان دیگر بانوان (به‌ویژه دخترانِ جوان) خواهان رابطۀ عاشقانه، پایدار و دارای چشم‌اندازی روشن هستند، تا روابط مقطعی، بی‌فرجام و صرفاً غریزی (بده-بستانِ لذّت Give & Take) – بدیهی است که اگر به پیش‌فرض گفته شده خدشه‌ای وارد شود (چنان‌که خدشه‌پذیر هم هست)، پیامد و معنای ذیل نامعتبر خواهد شد.

با پذیرش این پیش‌فرض،‌ «بکارت» برای بخشی از دخترانِ این دیار (به‌ویژه آن‌هایی که امکان ازدواج به‌هنگام برای‌شان میسّر است) احتمالاً یعنی

-فقدان تجربۀ رها/ترک‌شدگی،
(در جامعۀ ایرانی رهاشدن در بیشتر موارد می‌تواند تجربه‌ای تلخ و آزارنده با آثار ژرف روان‌شناختی باشد که گاه مسیر زندگی فرد را به کلّی تغییر می‌دهد)،

-عدم احساسِ فریب‌خورده ‌بودن و غارت‌زدگی،
(در فرهنگ ما تجربۀ مورد سوء استفاده قرارگرفتن و بازیچه‌شدن ممکن است به بی‌اعتمادی فزآینده و تعمیم‌های ناروا و مسموم‌کننده در روابط بعدی بینجامد)،

-نداشتن ذهنیت منفی نسبت به مردان (دستِ کم خیانت‌کاری و بی‌وفایی)،

-شکل نگرفتن کلیشه‌های مردگریزانه/ستیزانه،

-تجربۀ روابط صمیمانه با پدر (برادر) و اشباع‌شدن از محبّت آنان

-بی‌نیازی از پنهان‌کاری مشوّش‌کننده و دروغ‌گوییِ اضطراب‌آور،

و خلاصه

-آرامش و سلامتِ روان بیش‌تر.

تناسب جنسی در ازدواج

مدّعای دیگر استاد محدّثی در سخنرانی مذکور این است: «تا زوجین رابطه‌ زناشویی نداشته باشند، امکان شناخت مناسب از یکدیگر وجود نخواهد داشت. فکر تقدّس بکارت، مانع تحقّق ازدواج آزمایشی یا تشکیل آزمایشی زندگی مشترک است».

این درست است که شناخت همه جانبه و تناسب جنسی برای ازدواج ضرورت دارد اما، این برازندگی «پس از» هماهنگی ظاهری، شخصیتی، خانوادگی، سنّی، عاطفی، فکری، اعتقادی، تحصیلی، فرهنگی و اقتصادی- طبقاتی قرار می‌گیرد و نباید شیپور را از سر گشاد آن نواخت.

ترمیم بکارت و تدلیس

به هر حال، اگر باورِ کنونی دربارۀ «بکارت» مورد پذیرش بخشی از جامعه (از جمله استاد محدّثی) نیست، باید یادآوری کرد که به‌اعتقاد بعضی از اندیشمندان، تغییرِ تعاریف تابعِ دگرگونی شرایط عینی جامعه (و نه صرفاً بیان آرمان‌ها) است.

یعنی تا زمانی‌که ساختار اقتصادی-اجتماعی به‌صورت ملموسی تغییر نکرده، شرایط برای تحوّلِ ذهنی کمتر فراهم است و عاقبت شعارها و ادّعاها، «ترمیم بکارت»! است و اقامۀ دعوای حقوقی «تدلیس» در محاکم قضایی.

همچنین، نباید فراموش کرد که طرح آرمان‌ها و ایده‌های ناسازگار با مجموعۀ شرایط عینی و ساختارِ اقتصادی-اجتماعی، می‌تواند مسبّبِ پیامدهای ناخواسته‌ای مانند افزایش سطح توقعات و تشدید کدورت و تنش بین نسل‌ها باشد، و گاه عدم درکِ صحیح شرایط واقعی جامعه و ارزش‌های آن، زمینه‌ساز نابودی فرد می‌شود.

رضا دانشمندی

مترجم و فعال فرهنگی

عمومی

شناسه : 57497
لینک کوتاه :