باتلاق مدیران ناکارآمد

پیمان مولوی * عدم تطابق بین واقعیت‌های اقتصادی و سخنان دولتمردان و سایر ارکان حکومتی چالش این روزهای اقتصاد ایران است؛ چالشی که در آن عده‌ای عملکرد دولت و تیم اقتصادی‌اش را به باد انتقاد می‌گیرند و عده‌ای دیگر با دفاع تمام‌قد از عملکرد مدیریتی خود به حواشی شکل‌گرفته در سطوح مختلف اقتصادی و سیاستگذاری پاسخ می‌دهند. رییس‌جمهور از جمله افرادی است که اخیرا خبر از افزایش تدریجی و آرام قیمت‌ها داده، آن هم بدون آنکه مردم تاثیر آن را در زندگی خود احساس کنند. اما حتی اگر بپذیریم که قیمت‌ها بدون وارد آوردن فشار به مردم با افزایش همراه شده و حتی مردم تغییرات نرخ ارز را در وضعیت معیشتی احساس نکرده‌اند هنوز این پرسش بی‌پاسخ می‌ماند که آینده اقتصاد ایران به کدام سمت حرکت خواهد کرد؟ این پرسش و پرسش‌هایی از این دست با لفاظی‌های کوتاه‌مدت مقامات مسوول قابل پاسخگویی نخواهد بود و نهادهای تصمیم‌گیر باید روشن و شفاف اعلام کنند که چه رهیافتی برای خروج اقتصاد گرفتار در باتلاق عدم رشد اقتصادی دارند.

در این میان باید پرسید که آیا بانک مرکزی به عنوان یکی از ارکان اصلی حوزه سیاستگذاری پولی بر مسیری که به رشد مثبت اقتصادی و بهبود در حوزه‌های اقتصادی منتهی می‌شود در حال حرکت است؟ رییس بانک مرکزی به جای آنکه گزارش‌های مبسوط و دقیقی از وضعیت عملکرد اقتصاد ارائه و نشان دهد که چه تغییراتی قرار است در حوزه کلان اقتصادی اتفاق بیفتد، تنها به انتشار پست‌های اینستاگرامی بسنده می‌کند و به ارائه طریق از این مسیر می‌پردازد. اما ارائه گزارش وضعیت اقتصادی بدون در اختیار نهادن آمارهای دقیق و شفاف چه تغییری در وضعیت موجود ایجاد خواهد کرد آن هم در شرایطی که مردم خود با واقعیت‌های موجود بازارها در زندگی روزانه‌شان مواجه می‌شوند. به نظر می‌رسد ما در اقتصاد ایران با چرخه بسته‌ای از مدیران روبه‌رو هستیم. در این چرخه ناکارآمد افراد بدون در اختیار داشتن دانش و توان کافی در جایگاه و رده‌های بالای دولتی قرار می‌گیرند و به جای آنکه این افراد به جایگاهی که به آن دست می‌یابند وزن بدهند، جایگاه‌ها هستند که به این افراد وزن و قدرت می‌دهند.

به نظر می‌رسد بانک مرکزی یکی از تلخ‌ترین و سیاه‌ترین دوران‌های خود را طی چند سال اخیر سپری کرده، اما رییس بانک مرکزی به جای آنکه ناتوانی خود در عرصه سیاستگذاری را بپذیرد و اعتراف کند که در برخی برهه‌ها قادر نبوده سیاست کارآمدی را اتخاذ کند یک روز از راه‌اندازی سامانه نیما خبر می‌دهد، یک روز دست به اختلاف‌پراکنی بین واردکنندگان و صادرکنندگان می‌زند و روز دیگر از ماجرای جنجالی صادرکنندگان کارتن‌خواب پرده برمی‌دارد. این مسائل نشان می‌دهد که دیپلماسی بانک مرکزی نزد عموم مردم پذیرفته نبوده و به جای تسهیل امور و فعالیت‌ها در شرایط تحریمی، نمک به زخم بسیاری پاشیده است. مجموعه اینها نشان می‌دهد که بانک مرکزی طی دو سال گذشته سیاست مشخصی اتخاذ نکرده و دیپلماسی اثربخشی در حوزه‌های کلان اقتصادی ارائه نداده است. برای مثال رییس بانک مرکزی سال‌هاست که از کنترل خلق پول و نقدینگی و کاهش تورم سخن می‌گوید اما هنوز بهبودی در حوزه‌های اقتصادی دیده نمی‌شود. حال هم که دولت ماه‌های پایانی عمر خود را می‌گذراند چرخه ناکارآمدی مدیران به دولت بعدی واگذار می‌شود.

در مجموع به نظرمی رسد بانک مرکزی رویکرد مستقل خود را نداشته، در مسیر کنترل نقدینگی عملکرد ناموفقی داشته، پایه پولی بیشترین رشد خود را در سال جاری تجربه کرده و تورم نیز رکوردهای قبلی خود را جابه‌جا کرده است. اگر بخواهیم عملکرد بانک مرکزی را مورد سنجش قرار دهیم لازم است برخی شاخص‌های کلان اقتصادی را در اختیار داشته باشیم اما ما حتی شاهد عدم انتشار برخی شاخص‌های کلان اقتصادی نیز بوده‌ایم. به هر میزان که بانک مرکزی به سمت ارائه داده‌های شفاف حرکت کند راحت‌تر می‌توان عملکرد بانک مرکزی را به بوته نقد کشاند. اما به نظر می‌رسد اقتصاد ایران با استانداردهای روز دنیا فاصله دارد و حذف اطلاعات و داده‌های آماری از سوی بانک مرکزی امکان پیش‌پذیری اقتصادی و عبور آسان از دوران گذار اقتصادی را غیرممکن کرده است.

*اقتصاددان

اخبار برگزیدهیادداشت
شناسه : 163854
لینک کوتاه :
دکمه بازگشت به بالا