جنگ بر سر آینده اقتصاد جهانی

به گزارش جهان صنعت نیوز:  به نظر می‌رسد این ویروس در حال تکمیل روند بحران مالی ۲۰۰۸ است؛ رکودی بزرگ که حمایت‌گرایی تجاری بیشتری ایجاد و دولت‌ها را مجبور به زیرسوال بردن جهانی‌سازی کرد، خصومت با مهاجرت را افزایش داد و برای اولین‌بار در بیش از چهار دهه، دوره‌ای پایدار را آغاز کرد که در آن تجارت جهانی رشد کندتری از تولید جهانی داشت. با این حال، حتی در آن زمان‌، هیچ تحول و یا تغییر جهانی کاملی وجود نداشت، بلکه جهانی‌سازی نامشخص و پراکنده‌ای به چشم می‌خورد. در مقابل، ملی‌گرایی امروز واکسن به سرعت چین، روسیه، انگلستان و ایالات متحده را به رویارویی آشکار و درگیری‌های تلخ در اتحادیه اروپا سوق می‌دهد. دیدن آینده‌ای عاری از جهانی‌سازی  بسیار آسان است.

طی دو قرن گذشته، روند تجارت و جهانی‌سازی با توجه به نحوه واکنش دولت‌ها و مردم به چنین بحران‌هایی شکل گرفته است. جهانی‌سازی به صورت چرخه‌ای بروز می‌کند: دوره‌های ادغام فزاینده با شوک، بحران و واکنش‌های مخرب همراه است. پس از رکود بزرگ، جهان به سمت خودکامگی، ملی‌گرایی، اقتدارگرایی، تفکر با مقدار صفر و در نهایت جنگ سوق پیدا کرد؛ مجموعه‌ای از حوادث که اغلب به عنوان مثالی مبهم از عواقب وارونه شدن جهانی شدن ارائه می‌شود. با این وجود تاریخ نشان می‌دهد که بسیاری از بحران‌ها جهانی‌سازی بیشتری ایجاد می‌کنند. چالش‌ها می‌توانند انرژی خلاقانه جدید، ارتباطات بهتر و تمایل بیشتری برای یادگیری از راه‌حل‌های موثر اتخاذ شده در جای دیگر ایجاد کنند. دولت‌ها معمولا درمی‌یابند که توانایی آنها در ارائه شایسته خدماتی که جمعیت آنها تقاضای آنها را دارد، نیازمند پاسخ‌هایی است که در خارج از کشور پیدا شده است.

به عنوان مثال جهانی‌سازی مدرن، به عنوان پاسخی به فجایع اجتماعی و مالی در دهه ۱۸۴۰ آغاز شد. جدیدترین موج جهانی شدن در پی اختلالات اقتصادی در دهه ۱۹۷۰ رخ داد. در هر دو مورد، شوک‌های اقتصادی پایه و اساس ارتباطات و راه‌حل‌های بین‌المللی جدید را ایجاد کردند و حجم تجارت جهانی به طرز چشمگیری افزایش یافت. حقیقت این است که گسست‌های تاریخی اغلب پیوندهای جهانی جدیدی را ایجاد و تسریع می‌کنند.  کووید ۱۹ نیز از این قاعده مستثنی نیست. پس از همه‌گیری‌، جهانی شدن دوباره در حال بازگشت است.

دهه ۱۸۴۰ یک فاجعه بود. محصولات زراعی نابود شدند، مردم گرسنه ماندند، بیماری گسترش یافت و بازارهای مالی سقوط کرد. مشهورترین فاجعه قحطی سیب‌زمینی ایرلند بود که از سال ۱۸۴۵ آغاز شد و منجر به مرگ نزدیک به یک میلیون نفر شد‌، عمدتا به دلیل بیماری‌های ناشی از سوء تغذیه.

اروپا در سال ۱۸۴۸، با جهش جمعیت در فرانسه، ایتالیا و اروپای مرکزی، در جهنمی از انقلاب ملی‌گرایان شعله‌ور شد. اما شوک اقتصادی دهه ۱۸۴۰ مسیر ادغام جهانی را برعکس نکرد. در عوض، تجارت گسترش یافت، دولت‌ها موانع تعرفه‌ای را کاهش دادند، تحرک سرمایه افزایش یافت و مردم در سراسر قاره‌ها رفت و آمد کردند. مهاجرت نه تنها پاسخی به فساد اجتماعی و سیاسی بود، بلکه وعده کامیابی جدید را منعکس کرد.

اکنون مورخان نیمه دوم قرن نوزدهم را نخستین عصر جهانی شدن می‌دانند. کمبود مواد غذایی نیاز به زنجیره‌های تامین گسترده و متنوع را برجسته می‌کند و رهبران دریافتند که یک کشور مدرن به دسترسی مطمئن به منابع خارج از مرزهای خود نیاز دارد. در انگلستان‌، دولت انگلیس در ابتدا با واردات ذرت از خارج از اروپا به قحطی ایرلند پاسخ داد. در آن زمان‌، اقتصاددانان استدلال کردند که به جز روسیه‌، مصر و ایالات متحده، هیچ کشوری در جهان قادر به ذخیره هر مقدار دانه‌ای که قابل ذکر باشد نیست.

با این حال واردات به طرز فاجعه‌باری شکست خورد. این امر تا حدی به دلیل ناآشنا بودن غذای جدید بود‌، اما مهم‌تر از همه‌، به این دلیل بود که لندن نمی‌توانست نحوه پرداخت کالاها را تعیین کند. کسری تجاری کمبود ارز ایجاد کرد که باعث افزایش نرخ بهره در انگلستان و فرانسه شد. این امر بحران تولید را تشدید کرد که خود نتیجه کاهش قدرت خرید ناشی از افزایش قیمت مواد غذایی بود. اگرچه بهترین راه‌حل فروش بیشتر کالاها در خارج از کشور بود‌، اما این امر دولت‌ها را ملزم به کاهش موانع تجاری و باز کردن بازارهای خود می‌کرد.

حوادث دهه ۱۸۴۰ همچنین موجی از تغییرات نهادی را برای رسیدگی به تکثیر دولت‌های کوچک با توانایی محدود در مقابله با مهاجرت ایجاد کرد. ایجاد دولت‌های ملی جدید با ارزهای جدید و سیستم‌های بانکی، به ویژه آلمان و ایتالیا و اصلاحات اداری در امپراتوری‌ هابسبورگ- پایان دادن به حقوق گمرکی داخلی و کار رعیتی- همه برای رشد اقتصادی ایجاد شد. در این زمینه، جنگ داخلی آمریکا و ترمیم «می جی» در ژاپن نیز تلاش‌های ملت‌سازی برای به حداکثر رساندن اثربخشی و ظرفیت نهادها بود. لغو برده‌داری در ایالات متحده و فئودالیسم در ژاپن تحولات عمیق اجتماعی و اقتصادی بود. علاوه بر این، هر دو تحول منجر به اصلاحات پولی و بانکی شد.

نتیجه آن تغییر ناگهانی روانشناختی از فاجعه به خوش‌‌بینی و از ناامیدی به اعتماد به نفس بود. این خلق و خوی جدید آغازگر اولین موج جهانی‌سازی- به اصطلاح عصر طلایی آن است که در آن تجارت و امور مالی بین‌المللی به سرعت گسترش یافت. با این حال، سرانجام این خوش‌بینی جای خود را به رضایت خاطر و سپس تردید در مورد مزایای جهانی شدن و افزایش ناامیدی در میان سایر افراد (به ویژه کشاورزان اروپایی) داد. این جنگ با جنگ جهانی اول به پایان رسید. این درگیری باعث ایجاد یک تلاش گسترده بازسازی بین‌المللی شد که با ظهور فاشیسم در دهه ۱۹۳۰ و ظهور جنگ جهانی دوم از بین رفت.

شوک به سیستم

پایان جنگ جهانی دوم بلافاصله موج تحرک سرمایه‌ای را مانند آنچه قرن نوزدهم مشخص کرده بود‌، از بین نبرد. تقریبا سه دهه بعد‌، سرانجام معضلات ناشی از کمبود منجر به نسخه‌های قبلی ادغام شده بود، بازگشت؛ زمینه‌ای برای عصر کنونی جهانی شدن.

در دهه ۱۹۷۰‌، پس از دو افزایش بزرگ قیمت نفت، جهان صنعتی شیوه زندگی خود را در معرض تهدید قرار داد. در دهه ۱۹۶۰ قیمت نفت ثابت بود، اما افزایش تقاضا به تولیدکنندگان آموخت که می‌توانند از کنترل مهم‌ترین کالاهای جهان سوء‌استفاده کنند. بعد از شوروی تجربه برداشت ضعیف و خرید غلات ایالات متحده برای جبران خسارت، اولین شوک نفتی، در سال ۱۹۷۳ تا ۱۹۷۴‌، با افزایش ۳۰ درصدی قیمت گندم همراه بود. کمبودها دوباره ظاهر شدند. برخی کشورهای واردکننده نفت «روزهای بدون خودرو» را به عنوان راهی برای سهمیه‌بندی مصرف بنزین در نظر گرفتند. از آنجا که ایالت‌ها هزینه بیشتری برای خرید نفت، غلات و کالاهای دیگر صرف می‌کردند، تراز پرداخت‌های خود را بالا دریافتند. دولت‌ها که قادر به تهیه کالاهای حیاتی از خارج نبودند، مجبور به انتخاب سخت بودند. بسیاری از آنها سعی می‌کردند کالاهای کمیاب را جیره‌بندی کنند.

با وجود این حرکات ملی‌گرایی اقتصادی، شوک نفتی – در ابتدا به طرز متناقضی – جهانی‌سازی بیشتری ایجاد کرد. همزمان با افزایش قیمت‌ها، یک انقلاب مالی ناشی از ظهور بانک‌های بزرگ بین‌المللی مازاد عظیم انباشته شده توسط تولیدکنندگان نفت را به صندوق‌های قابل وام منتقل کرد. در دسترس بودن جدید پول، منابع را برای دولت‌های سراسر جهان که خواهان توسعه و رشد بودند به راحتی در دسترس قرار داد.

بحران‌های دهه ۱۹۷۰ به درک بهتر دهه ۱۸۴۰ منجر شد: در دسترس بودن باعث ایجاد انعطاف‌پذیری شد و برای گسترش تجارت نیاز به تامین بودجه بود. تاثیر نهایی آشکار بود: تجارت کالاها و خدمات که در سال ۱۹۷۰ به ۱/۱۲ درصد از تولید ناخالص داخلی جهانی رسیده بود، تا سال ۱۹۸۰ به ۲/۱۸ درصد افزایش یافت. این چرخه بار دیگر به جهانی شدن بازگشت.

گذشته به مثابه سرآغاز

امروزه‌، همه‌گیری  کووید۱۹ یک بحران اقتصادی عمیق ایجاد کرده است، اما با بسیاری از بحران‌های گذشته متفاوت است. شوک ایجاد شده مانند رکود بزرگ یا رکود اقتصادی در سال ۲۰۰۸ یک رکود تقاضامحور نیست. اگرچه قرنطینه و تعطیلی باعث قطع تولید و افزایش بیکاری شده، اما در کل کمبود تقاضا وجود ندارد. بسته‌های بزرگ نجات و محرک اقتصادی در کشورهای ثروتمند یک ضربه‌گیر مالی ایجاد کرده و پس‌اندازها با کمترین هزینه مردم افزایش یافته است. بهترین برآورد این است که در سال ۲۰۲۰‌، ایالات متحده ۶/۱ تریلیون دلار پس‌انداز اضافی معادل هفت درصد تولید ناخالص داخلی جمع کرده است. مردم منتظرند قدرت خرید خود را از دست بدهند. علاوه بر این‌، وزرای دارایی و نهادهای بین‌المللی در حال گوش دادن به خواسته جانت یلن‌، وزیر خزانه‌داری ایالات متحده هستند که می‌گوید «زمان بزرگ شدن اکنون است» وقتی صحبت از تسکین مالی می‌شود.

با این وجود بحران فعلی دارای ویژگی‌های اصلی با بحران‌های دهه‌های ۱۸۴۰ و ۱۹۷۰ است. دنیای کمبود اکنون اینجاست. بیماری همه‌گیر منجر به کمبود منابع پزشکی مانند ماسک صورت و ویال‌های شیشه‌ای برای ذخیره‌سازی واکسن شده است. قیمت مواد غذایی از سال ۲۰۱۴ به بالاترین سطح خود رسیده است. در مراحل ابتدایی همه‌گیری، وقتی کارمندان برای به‌روزرسانی تنظیمات کار خود از خانه تلاش می‌کردند، لپ‌تاپ کمیاب شد. همچنین در سراسر جهان کمبود تراشه وجود دارد، زیرا تقاضا برای ریزپردازنده‌ها در استفاده‌های پزشکی، مدیریتی و اوقات فراغت افزایش یافته است. نرخ حمل بار بین چین و اروپا در نقاطی در سال ۲۰۲۰ چهار برابر شده است. فولاد نیز بسیار کم است.

همانند بحران‌های دهه‌های ۱۸۴۰ و ۱۹۷۰‌، همه‌گیری‌ها همچنین سوالات مربوط به صلاحیت دولت را ایجاد کرده است. در ابتدا  به نظر می‌رسید که چین بهتر از رقبای غربی خود- با وجود پوشاندن شدت بیماری همه‌گیر- قادر به کنار آمدن با این بحران است، که بسیاری از ناظران را به سوی این سوال سوق می‌دهد که آیا دموکراسی‌ها قادر به اقدام سریع و موثر هستند. دوره ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ به دلیل مدیریت آشفته او در بحران سقوط کرد. بوریس جانسون نخست‌وزیر انگلیس به دلیل قوانین پیچیده، متناقض و دائماً تغییر قرنطینه، در بین اعضای محافظه‌کار پارلمان با شورش روبه‌رو شد. کمیسیون اروپا به دلیل مدیریت ضعیف در خرید واکسن، اعتبار خود را از دست داد. سوءمدیریت ترامپ، جانسون، ژائر بولسونارو، رییس‌جمهور برزیل‌، نارندرا مودی، نخست‌وزیر هند و رودریگو دوترته، رییس‌جمهور فیلیپین؛ رهبرانی که سردرمدار پوپولیسم در جهان بودند نیز واکنش‌هایی را برانگیخت.

با توجه به این چالش‌ها، آسان است که تصور کنیم دولت‌ها و شهروندان به طور یکسان ملی شدن را در اولویت قرار می‌دهند؛ پرورش زنجیره‌های تامین داخلی مقاوم در برابر انعطاف‌پذیری در برابر بحران بعدی. اما بعید است این اتفاق بیفتد. در عوض، مردم به شدت به دنبال رهبری جدید و چشم‌‌اندازهای جدید هستند. همانطور که در شوک‌های عرضه قبلی صادق بود، رهبران می‌توانند در مورد اهمیت مدل‌های خارجی اظهارنظر خوبی کنند. برخی از کشورها در زمینه مقابله با پیامدهای بهداشتی و اقتصادی کووید ۱۹ بهتر از کشورهای دیگر عمل کرده‌اند. اگرچه برخی از این کشورها کوچک یا نسبتا منزوی هستند، اما با توجه به بیشتر معیارها، کشوری که دارای شایسته‌ترین پاسخ است بزرگترین کشور است؛ چین. این چندان بدون کنایه نیست. کشوری که مسوول شیوع ویروس است نیز از مزایای اصلی آن برخوردار بوده است، اما سایر کشورها باید به جای محکوم کردن پاسخ چین یا مطالبه غرامت برای هزینه‌های همه‌گیر، نحوه استفاده از نمونه پکن را در نظر بگیرند، همانطور که انگلستان در دهه ۱۸۵۰ فهمید که می‌تواند از تولیدکنندگان خارجی درس بیاموزد.

جهانی‌سازی پس از همه‌گیری

نیروهای تاریخی آشنا، جهانی‌سازی بعد از همه‌گیری را پیش می‌برند. در جهانی که با چالش‌های عظیم نه‌تنها در زمینه همه‌گیری بلکه تغییرات آب و هوایی نیز روبه‌رو است، راه‌حل کالاهای عمومی جهانی هستند. در سال ۱۹۴۵‌، معماران نظم پس از جنگ معتقد بودند که صلح و رفاه قابل تقسیم نیست و نمی‌تواند مالکیت یک ملت باشد. اکنون سلامتی و خوشبختی یکسان است. لذت بردن از هر دو برای هر ایالت یا منطقه به تنهایی غیرممکن است.

فناوری همچنین یک سیاره در حال جهانی شدن را متحول می‌کند، همان‌طور که در دهه‌های ۱۸۴۰ و ۱۹۷۰ رخ داد. در ربع آخر قرن بیستم‌، این قدرت محاسباتی بود: اولین رایانه‌های شخصی گسترده در اوایل دهه ۱۹۸۰ ظاهر شدند. امروزه‌، داده‌ها همان موقعیت را دارند – جهان را بهم پیوند می‌دهند و راه‌حل‌هایی برای مشکلات عمده، از جمله بی‌کفایتی دولت ارائه می‌دهند. انواع جدیدی از اطلاعات ممکن است به رهبران کمک کند تا برخی از نابرابری‌ها و بی‌عدالتی‌های برجسته توسط بیماری همه‌گیر کووید ۱۹ را مورد حمله قرار دهند. اتوماسیون بیشتر ممکن است به این معنی باشد که ماشین‌ها می‌توانند برخی از کارهای تکراری و خطرناک را که توسط کارگران ضروری با حقوق پایین انجام می‌شود، انجام دهند. پزشکی از راه دور و سلامت عمومی مبتنی بر داده می‌تواند سریع‌تر و دقیق‌تر مداخلات دارویی یا پزشکی را هدف قرار دهد.

همانند بحران‌های گذشته‌، تقاضای جهانی فوری و قدرتمندی برای محصولات ارزان و قابل اعتماد نیز وجود دارد. در اواسط قرن نوزدهم‌، مواد غذایی و در دهه ۱۹۷۰‌، نفت و کالاها بود. در دهه ۲۰۲۰‌، تجهیزات پزشکی، تراشه‌های داده و فلزات کمیاب است. برای مقاومت در برابر شوک‌های جدید، این کالاها باید توسط تولیدکنندگان متعددی در سطح بین‌المللی تولید و معامله شوند.

دولت‌ها و مشاغل نیز باید به طور مداوم در حال نوآوری باشند. همان‌طور که در دهه ۱۸۴۰ انجام شد، انزوا‌طلبی امروز به معنای قطع فرصت‌های یادگیری از آزمایش‌های مختلف است. هیچ کشوری یا فرهنگ خاص علمی و نوآوری واحدی مسوول تولید واکسن موثر کووید۱۹، یکی از معجزات سال   ۲۰۲۰ نبوده است. این موفقیت محصول یک همکاری فشرده بین‌المللی بود. هیچ کشوری نمی‌تواند به تنهایی موفق شود. حتی اگر یک تصمیم خاص به طور تصادفی و به طرز چشمگیری موفق باشد- مثلا ثبت آزمایش چشمگیر آلمان یا واکسیناسیون سریع انگلستان- تکرار این موفقیت در سایر زمینه‌های سیاستگذاری معمولا دشوار است. سیاستگذاران ممکن است با اطمینان از اولین پیروزی خود عبور کنند، در حالی که این می‌تواند بسیار شکننده باشد.

مدت‌هاست که آمریکایی‌ها به ایده برتری کشورشان وابسته هستند‌، شبیه اعتقادی که انگلیس در اواسط قرن نوزدهم در آن داشت. کووید۱۹، مانند قحطی دهه ۱۸۴۰ و شوک‌های نفتی دهه ۱۹۷۰، هم یک بحران را به وجود می‌آورد و هم یک فرصت یادگیری. ایالات‌متحده این ایده را که دنیا به زبان انگلیسی و دلار آمریکا نیاز دارد، پذیرفته است. هیچ‌یک از این فرضیات نمی‌توانند برای همیشه باقی بمانند. همانطور که فناوری ترجمه خودکار در حال افزایش قابلیت دسترسی به زبان است، ارز دیگری می‌تواند به یک استاندارد بین‌المللی جدید تبدیل شود. دلار یک ضمانت‌نامه مناسب یا یک پایه مناسب برای واشنگتن برای رد نیاز به تغییر نیست.

چالش جهش جدید در چرخه جهانی‌سازی، یافتن راه‌هایی برای یادگیری و انطباق، افزایش اثربخشی دولت و تجارت بدون به خطر انداختن ارزش‌های اساسی است. همانند دهه‌های ۱۸۴۰ و ۱۹۷۰‌، نوآوری‌های مالی و پولی یا تورم شدید‌، تغییرات تحول‌آفرین را تحریک می‌کند. خاطرات بحران، کشورها و دولت‌ها را وادار به سازگاری در سال ۲۰۲۱ و بعد از آن می‌کند، مانند آنچه در گذشته تجربه کردند.

اخبار برگزیدهاقتصاد کلانپیشنهاد ویژه
شناسه : 190594
لینک کوتاه :
دکمه بازگشت به بالا