دولت رییسی و پارادوکس عدم قطعیت

علی مطهرنیا *  باید پذیرفت که برجام به ایستگاه پایانی خود رسیده و در جمهوری اسلامی ایران پارادوکس عدم قطعیت خود را به نمایش گذاشته است. دولتی انقلابی بر سرکار است و ابراهیم رییسی سال‌ها در مهم‌ترین مراکز تصمیم‌گیری در نظام جمهوری اسلامی ایران نقش‌آفرینی کرده است. تیم هوادار او رویکردهای انقلابی بسیار بنیادگرا را دنبال می‌کرده‌اند و از ایدئولوژی تعریف‌شده بنیادگرایانه‌ای حمایت می‌کنند که حتی نزدیک‌ترین افراد به این ایدئولوژی با جهت‌گیری‌های میانه‌رو و کلاسیک را برنمی‌تابند. در این تیم علی لاریجانی و حسن روحانی نیز جایگاهی ندارند. بنابراین نوع تفکر برجامی برای آنها نشان‌دهنده همان سازش با ایالات متحده آمریکا تلقی می‌شود و بالطبع پاسخگویی به نیروهای حامی آنها در میان افکار عمومی و طبقات گوناگون اجتماعی و همچنین پاسخگویی به منتقدان در صورت مذاکره با ایالات متحده آمریکا ذیل برجام یا هر عنوان دیگری، آنها را دچار پارادوکس عدم قطعیت می‌کند.

از یک سو نمی‌توانند به واسطه تحریم‌های حداکثری و کمرشکن و اثرات آن بر اقتصاد ایران از مذاکره سخن نگویند و از سوی دیگر نمی‌توانند پای میز مذاکره با ایالات متحده آمریکا و هم‌پیمانان آمریکا بنشینند.

نکته دیگر این است که هیچ مذاکره‌ای با دیگر طرف‌های اروپایی و غیراروپایی در باب مسائل ایران بدون حضور آمریکا سرنوشت مطمئنی ندارد و این را برجام به خوبی به نمایش گذاشته است. خروج آمریکا از برجام نشان داد که پنج قدرت بین‌المللی بدون حضور آمریکا نمی‌توانند چندان در توافقنامه بین‌المللی با ایران اثرگذار باشند بنابراین، این پارادوکس عدم قطعیت در ایستگاه آخر خود را نشان می‌دهد.

از یک طرف ایران می‌گوید برای مذاکره آماده می‌شود ولی از طرف دیگر سطح توقعات را از مذاکره افزایش می‌دهد تا بلکه بتواند در مرحله نخست در باب شروع مجدد مذاکرات زمان بخرد و از طرف دیگر بر آن است که با بالا بردن سطح توقعات و انتظارات تحت عنوان دولت جدید احتمال دستیابی به امتیاز بیشتر را به دست آورد.

این موضوع در این سوی قضیه است درحالی که در آن سوی قضیه یعنی در ارتباط با آمریکا و متحدان آن، این معنا فرصتی است برای اینکه نشان دهند ایران نسبت به مذاکرات جدی نیست و از مذاکره به عنوان ابزاری در جهت خرید زمان استفاده می‌کند و بالطبع باید به برجام‌پلاس و پلن دو در ارتباط با ایران اندیشید. از این جهت دنبال آماده‌سازی افکار عمومی جهان برای برخورد شدیدتر با تهران در صورت خروج از برجام و اقدام به استفاده از این برگ‌ها برای گرفتن امتیاز بیشتر در برابر نظام بین‌الملل برمی‌آیند.

وقتی از نظام بین‌الملل سخن می‌گوییم طبیعتا قدرت‌های بزرگ و ابرقدرت جهانی در عمل خود را به نمایش می‌گذارند. اگرچه می‌توان گفت که نظام بین‌الملل مجموعه پیچیده‌ای از کشورهای مختلف است. این امر حقیقت دارد اما در واقعیت آنچه که اهمیت دارد هماهنگی این قدرت‌های بزرگ در برخورد با ایران با محوریت ایالات متحده آمریکا است. اگرچه بین آنها رقابت وجود دارد اما در برخورد با تهران، همگی آنها حتی مسکو و پکن با دیگر قدرت‌های غربی در یک اتحاد نانوشته در عمل به سر می‌برند. این قضایا به خوبی از نوع رفتارهای مسکو و پکن پیداست و اکنون در افکار عمومی قابل ردیابی است.

بنابراین باید گفت آنچه که اکنون مشاهده می‌شود یک دوران گذار از برجام به یک منطق فشار بیشتر و فزاینده‌تر در آینده است به گونه‌ای که ایران با دولت انقلابی و نظام یکدست حکومتی باید سر میز مذاکره با آمریکا در قالب کشورهای ۱+۵ به صورت مستقیم بنشیند یا اینکه آماده باشد تا هزینه‌های بیشتری را در ارتباط با رویارویی با ایالات متحده آمریکا پرداخت کند.

*تحلیلگر مسائل بین‌المللی

اخبار برگزیدهیادداشت
شناسه : 225410
لینک کوتاه :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا