نقش اعتبار بانک مرکزی در اثربخشی سیاست‌های پولی

احمد یزدان‌پناه * چرا اعتبار و اعتماد به بانک مرکزی مهم است و نقش شفافیت آن بانک در تبیین اعتبار آن چگونه است؟ پژوهش‌های اقتصاد پولی به خوبی گواه آن هستند که اعتبار و اعتماد مردم به بانک مرکزی به خصوص در کاهش سطح و ثبات‌بخشی به تورم، یعنی کاهش دامنه نوسانات آن، از طریق اثرگذاری روی «انتظارات تورمی» جامعه و به خاطر نقش مهمی که شفافیت بر انتظارات دارد از اهمیت خاصی برخوردار است. مشاهدات حکایت از آن دارند که اغلب بانک‌های مرکزی نگرانی و دغدغه وسواس‌گونه‌ای نسبت به اعتبار خود دارند. چرا چنین است؟ مگر کم و کیف اعتبار بانک مرکزی از چه اهمیتی برخوردار است که موجب دلمشغولی مقامات پولی کشور و کسانی که مسوولان بانک مرکزی را برگزیده‌اند رقم می‌زند؟

مثل هر مفهوم انتزاعی دیگر، اعتبار و اعتماد هم برای تبیین دقیق، کاری مشکل است. وقتی پای سنجش و اندازه‌گیری آن به میان می‌آید کار دشوارتر می‌شود. در یک معنی کلی، تعریف Blinder که از صاحب‌نظران به نام بانکداری مرکزی است آن است که: «یک بانک مرکزی را وقتی می‌توان معتبر و صاحب اعتماد نامید که مردم باور داشته باشند که او هرچه می‌گوید انجام می‌دهد.» این تعریف شفاف اصل مطلب را بیان می‌کند ولی در زبان فنی بانکداری مرکزی، امروز معنی اعتبار و اندازه آن به دامنه و کم و کیف لنگر انتظارات تورمی یک هدف معین و خاص بانک مرکزی، مانند تثبیت قیمت‌ها، برمی‌گردد. دو پرسش اساسی که مبنای بسیاری از پژوهش‌ها در مورد اعتبار بانک مرکزی شده آن است که:

* چرا اعتبار و اعتماد مردم به بانک‌های مرکزی از اهمیت خاصی برخوردار است؟

* چگونه یک بانک مرکزی می‌تواند اعتبار خلق کند و آن را در طول زمان تقویت کند؟

اجماع‌یافته‌های پژوهشی درباره پرسش اول می‌گوید دلیل عمده اهمیت اعتبار بانک مرکزی آن است که به کمک آن می‌توان تورم را پایین نگه‌داشت و تحقق هدف شماره یک بانک مرکزی یعنی تثبیت قیمت‌ها، به عنوان عاملی حیاتی در تثبیت زندگی مردم، با هزینه‌های اجتماعی کمتری میسر می‌سازد. در مورد چگونگی کسب اعتبار بانک مرکزی و حفظ آن نتایج تحقیقات حکایت از آن دارند که از طریق استقلال بانک مرکزی، عملکرد گذشته آن و شفافیت آن مهم حاصل می‌شود.

حال اگر کشوری چارچوب «هدف‌گذاری تورم» برگزیده باید از مزایای عمده آن که یکی اعتباردهی اعتلای اعتبار و آبرو به بانکداری مرکزی آن کشور است بهره‌ها ببرد. چگونه؟ با ملزم کردن بانک مرکزی به اعلام دامنه مطلوبی برای نرخ تورم هدف (نه اینکه بگوید ۲۲ درصد و انشاءالله به آن دست‌می‌یابیم!)، مردم تورم‌زده به راحتی خواهند دید که بانک مرکزی بر پیمان خویش برای آن دامنه مقتدرانه و عالمانه و عاقلانه (نه عاشقانه) ایستاده است و برای هرگونه انحرافی از آن نرخ‌های تورم هدف‌گذاری شده باید به لطف «شفافیت» بانکداری خود «پاسخگو» باشد. در یک کلمه، «اعتبار» بانک مرکزی تابعی است از تفاوت نرخ تورم مشاهده شده و نرخ تورمی که بانک مرکزی هدف‌گذاری کرده است. رصد این مهم با «ارتباطات» مردمی بانک مرکزی میسر است.

اعتبار بانک مرکزی در شرایط «نااطمینانی» از اهمیت بیشتری برخوردار می‌شود زیرا در این جو اعتبار بانک کمتر به یک هدف یا چند هدف خاص و معین منوط می‌شود و بیشتر به آن برمی‌گردد که مقامات پولی و مسوولان بانک مرکزی و سیاستگذار پولی دانایی و توانایی لازم را برای مدیریت نااطمینانی و نامعلومی‌های حاکم را دارند یا ندارند. سال‌ها عملکرد موفقیت‌آمیز بانک‌های مرکزی در غرب صنعتی در مدیریت و کنترل تورم به آنها اعتبار خوبی بخشیده است، اعتباری که در سایه سمت و سودهی به انتظارات تورمی در افقی بلندمدت به کمک لنگر زدن یا قید و بند زدن به اهداف تورم اعلام شده بانک مرکزی به دست آمده است.

چگونه می‌توان اعتبار بانک مرکزی را سنجش و اندازه‌گیری کرد؟

معیار اصلی سنجش عبارت است از توجه و نگاه دقیق به اینکه چگونه «انتظارات تورمی» با اهداف تورم بانک مرکزی انطباق و سازگاری دارد. نزدیکی این دو برای یک دوره زمانی پایدار نشانگر آن است که بانک مرکزی از اعتبار خوبی برخوردار است. اگر برای دوره‌های زمانی طولانی نرخ تورم از نرخ هدف منحرف شده و از آن فاصله گرفته باشد، آنگاه انتظارات (که امروزه به عنوان یک ابزار سیاستی بانک‌های مرکزی از آن بهره می‌گیرند!) ظرفیت خود را به عنوان معیار سنجش اعتبار بانک مرکزی و ارائه تصویری از آن از دست می‌دهند. هنوز نکات مهمی باقی‌مانده ولی اجازه دهید برای طولانی نشدن کلام به عنوان جمع‌بندی اشاره کنم که:

امروز در بانکداری مرکزی، اعتبار بانک مرکزی عنصری حیاتی برای اثربخشی و تحقق کارایی اهداف سیاست‌های پولی به حساب می‌آید. سنجش این اعتبار بر پایه تغییرات کاهشی نرخ تورم واقعی و مدیریت محیط نااطمینان تورم مزمن و بالا در کشورهای در حال توسعه قرار دارد.

اعتبار بانک مرکزی را می‌توان به صورت توانایی آن بانک در کاهش انتظارات تورمی و سمت و سو دادن آن در جهت هدف تورم رسمی مقامات پولی با ابزارهای سیاستی مناسبی همچون نرخ بهره تعریف کرد.

اعتبار بانک‌های مرکزی در گروی چگونگی قدرت آنان در برقراری محیطی برای «لنگر زدن به انتظارات تورمی»* مردم است و کاهش نرخ آن و تقلیل نوسانات آن است و در یک کلمه تحقق ثبات قیمت‌ها برای ثبات زندگی مردم.

* اقتصاددان و عضو هیات علمی دانشگاه الزهرا

* گرچه باید برای موضوع مهمی چون «لنگرسازی برای انتظارات تورمی» یادداشت‌های جداگانه‌ای نوشت ولی باز اجازه دهید بدان فقط اشاره شود. لنگرزنی به انتظارات تورمی فعالان صحنه کسب‌وکارها و اقتصاد، شرط لازم برای بانک‌های مرکزی برای حفظ ثبات قیمت‌هاست، چراکه این امر از تکانه‌ها و شوک‌های موقتی به تورم که از ناحیه سازوکار دستمزدها و قیمت‌ها ناشی می‌شوند، جلوگیری می‌کند و از دمیدن «مارپیچ دستمزد- قیمت» بر کوره تورم ممانعت می‌کند. اگر مردم، اعم از مصرف‌کننده یا تولید‌کننده و سرمایه‌گذاران انتظار قیمت‌های بالاتر را داشته باشند این امر از طریق مطالبه دستمزد بیشتر موجب افزایش هزینه تمام‌شده تولیدات می‌شود و این مسابقه یا رالی این دو متغیر «مارپیچ تورمی» را در جامعه شکل می‌دهند. از کار انداختن آن کاری است «نه به همین سادگی»، غربی‌ها می‌گویند تورم مثل خروج خمیردندان از لوله آن است که برگرداندن آن سرجای اولش کاری بسیار مشکل یا غیرممکن است و کلام آخر آنکه لنگرزنی به انتظارات وقتی کارا به حساب می‌آید که میانگین پیش‌بینی تورم میان آحاد مردم با ثبات و نزدیک به «هدف تورم» اعلام شده بانک مرکزی باشد. اگر مردم تورم را ۵۰ درصد لمس کنند و بانک مرکزی آن را ۲۲ درصد هدف‌گذاری کرده، این یعنی لنگر خود حالت ژله دارد! چه برسد به آنکه بخواهد ثبات به سیاست پولی و اعتبار بانک مرکزی بدهد.

* اقتصاددان و عضو هیات علمی دانشگاه الزهراء

اخبار برگزیدهیادداشت
شناسه : 226725
لینک کوتاه :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا