سیاستگذاری نادرست با برچسب لیبرالیسم

محمدقلی یوسفی * تقابل اندیشه‌ها و تفکرات اقتصادی در نظام تصمیم‌گیری ایران درک نادرست از لیبرالیسم و اقتصاد آزاد را در جامعه پرورانده است. بخشی از این مساله خود ریشه در عملکردهای نادرستی دارد که تحت عنوان اقتصاد آزاد مطرح شده است. این رویکرد اقتصادی از سال‌های بعد از جنگ شکل گرفت به نحوی که سیاست‌های نادرست و شکننده بسیاری با برچسب لیبرالیسم و اقتصاد آزاد به اجرا درآمد که هزینه‌های سنگینی را به بدنه اقتصادی کشور تحمیل کرد تا به تدریج شاهد خدشه‌دار شدن اعتبار عملکرد بازار در طول این سال‌ها باشیم.

آنچه در عمل و تحت عنوان لیبرالیسم در اقتصاد ایران اتفاق افتاد منجر به بیزاری جامعه از اصطلاح بازار شد، حال آنکه نه لیبرالیسم در ایران پیاده‌سازی شد و نه اقتصاد آزاد و آنچه به وقوع پیوست جاخوش کردن مجموعه‌ای از تفکرات سیاستگذاری بود که عنوان می‌کرد بی‌قانونی، تورم، افزایش قیمت‌ها، فساد، فقر، بیکاری، قاچاق کالا و همه آنچه که در نتیجه خطای سیاستگذاری اتفاق می‌افتد ماحصل یک اقتصاد آزاد لیبرالیستی است. برخلاف تصورات اما یک اقتصاد آزاد جایی است که در آن احترام و اعتماد طرفین در آن نقش پررنگی دارد و بی‌قانونی، فریب و نیرنگ نمی‌تواند در آن دوام داشته باشد.

درک نادرست از تفکر لیبرالیسم و تفسیر نادرست آن حتی از سوی جامعه اقتصادی، منجر به شکل‌گیری رویکرد جدیدی شده که می‌گوید اقتصاد آزاد به تنهایی کامل نیست و بنابراین دخالت دولت برای کامل شدن آن ضروری است. اما چگونه می‌توان در یک اقتصاد هم آزادسازی نرخ ارز را پذیرفت و هم رقابت دولت در بازارهای اقتصادی را؟ اشکالی که در حوزه نظام تصمیم‌گیری وجود دارد این است که هنوز تعریف درستی از اقتصاد ارائه نشده و هنوز این باور ذهنی شکل نگرفته که دولت دشمن اقتصاد است و برخلاف مسیر سیاست‌های اقتصادی حرکت می‌کند. این نگاه نادرست بر این مساله نیز تاکید می‌کند که اقتصاد قوانین مستقل خود را دارد و هماهنگی بین سیاست‌های اقتصادی و سیاست‌های اجتماعی را نادیده می‌گیرد، حال آنکه اقتصاد بخشی از یک ارگانیسم زنده است و متغیرهای اقتصادی جز در مسیر مسائل سیاستی و اجتماعی و روانی جامعه حرکت نمی‌کنند. از این رهگذر باید بپذیریم که حرکت اقتصاد در بستر توسعه و رشد نیازمند تعامل با جامعه جهانی و پایان دادن به مداخلات دولت در حوزه تصمیم‌گیری‌های اقتصادی است.

به طور کلی چهار حالت را می‌توان برای سیاست‌هایی که در اقتصاد پیاده‌سازی می‌شود متصور بود؛ سیاست درست در مسیر درست، سیاست نادرست در مسیر درست، سیاست نادرست در مسیر نادرست و سیاست درست در مسیر نادرست. مساله مهم و حیاتی اینجاست که چگونه می‌توان یک سیاست درست در مسیر درست را انتخاب و به مرحله اجرا رساند؟ آنچه که تاکنون در ایران به دلیل درک نادرست از مسائل اتفاق افتاده اتخاذ یک سیاست نادرست و حرکت در یک مسیر نادرست بوده که برای اصلاح و برگشت از وضعیت فعلی باید هزینه‌های زیادی پرداخت شود. چنانچه رویگردانی از واقعیت‌های یک اقتصاد مبتنی بر بازار نادیده انگاشته شود و تصمیم‌‌گیری‌ها مبتنی بر حضور پررنگ دولت در حوزه‌های اقتصاد باشد، انباشت هزینه‌ها و افزایش مالیات، افزایش عوارض گمرکی، افزایش قیمت کالاها و حتی افزایش نرخ ارز و استقراض از بانک مرکزی برای جبران این هزینه‌ها اجتناب‌ناپذیر خواهد بود. اینجا باید این پرسش اساسی را مطرح کرد که آیا مجموعه چالش‌هایی که در سایه حضور یک دولت بزرگ در اقتصاد شکل گرفته نمی‌تواند درس‌آموزی برای سیاستگذاران در عبور از این اقتصاد دولتی باشد؟

به نظر می‌رسد که درک نادرست از اقتصاد بازار آزاد توسط مسوولین و معرفی سیاست‌های دلالی تحت عنوان لیبرالیسم موجب رویگردانی از این باور شده که اقتصاد بازار می‌تواند بسترساز رشد و شکوفایی کشور شود. در تصورات و باورهای شکل گرفته در جامعه، اقتصاد بازار حکم به آزادسازی نرخ‌ها و تحمیل شوک‌های قیمتی به بازار می‌کند، حال آنکه لیبرالیسم به معنای واگذار کردن امور به بخش خصوصی و فراهم کردن بستر رقابت در جامعه و کاهش مداخلات دولت در اقتصاد است، تداوم تصدی‌گری‌های دولتی به معنای تداوم بی‌ثباتی‌ها و معضلات کنونی اقتصاد خواهد بود که امکان عبور از آنها نیز وجود نخواهد داشت.

* اقتصاددان

 

اخبار برگزیدهیادداشت
شناسه : 232136
لینک کوتاه :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا