بزرگ‌ترین معضل دولت، گذر از اقتصاد خاکستری به اقتصاد سفید

جمشید عدالتیان‌شهریاری *

بازار ارز ایران مدت زیادی است که تحت‌تاثیر اخبار مذاکرات و آزادسازی دارایی‌های بلوکه‌شده قرار گرفته و به طور دائم بر نوسانات قیمتی خود می‌افزاید. این دو موضوع اما از دو جنبه اقتصادی و کابردی بر بازار ارز اثرگذار هستند. از نظر اقتصادی، در صورتی که تحریم‌ها را کنار بگذاریم باید بپذیریم که نقدینگی یکی از مولفه‌های تورم‌زا در اقتصاد است و به صورت مستقیم اعتبار و ارزش ریال را تحت‌تاثیر قرار می‌دهد. به عبارتی وقتی تورم در کشوری همچون ایران به حدود ۵۰ درصد می‌رسد، با کم کردن میانگین تورم خارجی (که حدودا پنج درصد است) از ۵۰ درصد تورم داخلی، متوجه می‌شویم که پول ملی ایران به میزان ۴۵ درصد ارزش خود را از دست داده است. هرچند در سال‌هایی که دولت ارز کافی در اختیار داشته توانسته قیمت ارز را ثابت نگه دارد و به صورت تصنعی ارزش ریال را حفظ کند، اما در باقی موارد شاهد افت و سقوط ارزش ریال در طول زمان بوده‌ایم. اما اگر از نظر کاربردی بخواهیم به مساله نگاه کنیم باید اعلام کنیم که فضای روانی حاکم بر اقتصاد نیز باعث می‌شود که تغییرات نرخ ارز به صورت روانی بر تورم اثر بگذارد. بنابراین تورم در ایران از دو طریق قابل کنترل است؛ نخست از مسیر کنترل نقدینگی و دوم ایجاد ثبات قیمتی در بازار ارز.به طور کلی کنترل تورم در ایران به یکی از پیچیده‌ترین مسائل در حوزه سیاستگذاری تبدیل شده به طوری که در طول سالیان اخیر نیز تنها در موارد محدودی دولت‌ها قادر به کنترل و تک‌رقمی کردن آن بوده‌اند. با در نظر گرفتن اصول علمی اقتصاد، با افزایش عرضه ارز و تزریق آن به بازار دولت می‌تواند قیمت ارز را به صورت تصنعی کاهش دهد اما در این حالت نیز دو اتفاق می‌افتد؛ اول اینکه در صورت عدم کنترل تورم، اقتصاد گرفتار بیماری هلندی می‌شود به طوری که اجناس خارجی از اجناس و کالاهای داخلی ارزان‌تر می‌شوند. این مساله باعث تقاضای زیاد برای ارز وارداتی می‌شود و دیگر تولید داخلی صرفه اقتصادی نخواهد داشت. مساله دوم آن است که دولت به جای تزریق ناگهانی ارز به بازار به صورت گام به گام اقدام به عرضه ارز کند و به صورت تدریجی بازار ارز را به ثبات برساند.بررسی‌ها نشان می‌دهد که دولت در بودجه کف قیمتی ۲۲ هزار تومانی را برای سال آینده در نظر گرفته و بنابراین اجازه نمی‌دهد دلار از کف تعیین‌شده پایین‌تر برود. با این حال اگر دولت قادر به کنترل تورم نباشد امکان تثبیت نرخ دلار در قیمت ۲۲ هزار تومانی نیز وجود نخواهد داشت و افزایش قیمت دلار اجتناب‌ناپذیر خواهد بود. تجربه چهار دهه گذشته نیز نشان داده که ارز همواره به صورت مصنوعی تثبیت شده و بعد از مدتی دچار جهش قیمتی می‌شود. نتیجه این مساله نیز کاهش صادرات، صرفه نداشتن تولید داخلی، افزایش قاچاق کالای خارجی به کشور و غیره بوده است. به نظر می‌رسد جامعه در حال حاضر خود را با قیمت ارز فعلی و حتی ارز ۳۰ هزار تومان تطبیق داده است. یک مثال روشن در این خصوص نیز مربوط به بازار مسکن است. اگر فرض کنیم قیمت دلار به کمتر از ۳۰ هزار تومان برسد، از آنجا که قیمت مسکن در سایر نقاط دنیا کمتر از تهران است هجوم برای خروج سرمایه از کشور آغاز می‌شود. بنابراین اگر ۲۲ هزار تومان را کف قیمت دلار بدانیم دولت باید تلاش کند تا تورم را کنترل کند، اما دولت مشکل دیگری هم در این مسیر دارد و آن هم کسری بودجه است. به نظر می‌رسد دولت برای جبران این کسری تلاش خواهد کرد که ارزهای آزادشده را در بازار عرضه کند که در این حالت کشور نیازمند تصمیم‌گیری سیاسی است. به این ترتیب باید بر اساس این تصمیم‌گیری اعلام شود که چه مقدار ارز باید فروخته شود به طوری که نه سیستم اقتصادی از هم بپاشد و نه کسری بودجه تشدید شود.آن‌طور که به نظر می‌آید دولت تصمیم گرفته آنقدر ارز به بازار تزریق کند که نرخ ارز به کمتر از ۲۲ هزار تومان نرسد. این مساله نوعی سیگنال برای فعالان اقتصادی و تولیدکنندگان است که اقتصاد به سمت ابهامات بیشتری پیش نخواهد رفت. بدیهی است مهم‌ترین اثر ابهامات اقتصادی در منفی شدن سرمایه‌گذاری خالص کشور در سال‌های گذشته دیده شده است و در صورتی که این رویه تداوم یابد امکان رشد اقتصادی وجود نخواهد داشت. هرچند در برهه کنونی نیز آمارهای دولتی از رشد اقتصادی سه درصدی در بخش غیرنفتی صحبت می‌کنند اما تعجب‌آور است که با رشد منفی سرمایه‌گذاری چنین رشدی از چه ناحیه‌ای اتفاق افتاده است.از مباحث یادشده می‌توانیم به یک نتیجه‌گیری کلی برسیم و آن این است که اقتصاد ایران به بیماری جدیدی مبتلا شده که می‌توان آن را اقتصاد تحریمی نامید. تاکنون هیچ اندیشمند اقتصادی به این مساله نپرداخته و در محافل کارشناسی نیز تنها به عوارض چنین اقتصادی از قبیل افزایش تورم، بیکاری، افزایش اعتراضات حقوق‌بگیران و غیره اشاره شده است. آنچه ناگفته مانده بحث در خصوص شکل‌گیری اقتصادهایی از قبیل اقتصاد ایران، ونزوئلا و حتی روسیه است که با تحریم زندگی می‌کنند. تحریم طی چند دهه اخیر الزامات و محدودیت‌های بسیاری به اقتصاد ایران تحمیل کرده است. در چنین فضایی سیستم بانکی ما یاد گرفته که از سوئیفت استفاده نکند، صرافی باز کند و از طریق یک شبکه مجازی و خاکستری با اقتصاد جهانی تعامل داشته باشد. شبکه خاکستری به این معناست که اقتصاد در شفافیت به سر نمی‌برد اما در زمره اقتصادهای سیاه جهانی نیز جای نمی‌گیرد. اقتصادهای سیاه در سطح جهانی آنهایی هستند که در حال انجام تجارت مواد مخدر و انسان و مواردی از این قبیل هستند. اقتصاد خاکستری هرچند همانند اقتصاد سیاه دست به فعالیت‌های غیراخلاقی نمی‌زند اما یک اقتصاد شفاف هم تلقی نمی‌شود.اقتصادی همچون ایران که توانسته خود را در بخش خاکستری جا کند یک نوع رضایت نسبی برای مدیران جامعه‌ای ایجاد کرده که تحریم شده‌اند. بنابراین شایسته‌سالاری در یک اقتصاد خاکستری یعنی ورود کسانی به حوزه تصمیم‌گیری که می‌توانند بیشترین فعالیت خود را در بخش خاکستری انجام دهند. در این اقتصاد کسانی به وزارت می‌رسند که استاد کار کردن در اقتصاد خاکستری باشند. بنابراین دوران گذر از اقتصاد خاکستری به اقتصاد سفید بعد از رفع تحریم‌ها موجب ایجاد کنش و واکنش‌هایی در سطح جامعه می‌شود به طوری که پیشگامان و پیشتازان این اقتصاد که از آنها به عنوان کاسبان تحریم نیز یاد می‌شود صدای اعتراضشان بلند خواهد شد. بنابراین قبل از آنکه بخواهیم چرخش از اقتصاد خاکستری به اقتصاد سفید را تجربه کنیم باید به چند پرسش اساسی پاسخ دهیم؛ آیا این افراد حاضر هستند به یک اقتصاد سفید و شفاف بپیوندند؟ و یا اینکه در برابر چنین تغییری ایستادگی می‌کنند؟ به نظر می‌رسد اقتصاد ایران گرفتار بیماری اقتصاد خاکستری شده است. در صورتی که دولت آمریکا این ضمانت را بدهد که دیگر ایران مشمول تحریم‌های جدید نخواهد شد، هدف اصلی مدیران اجرایی کشور باید خروج از اقتصاد خاکستری و حرکت به یک اقتصاد شفاف باشد. در این حالت باید از دولت‌زدگی خارج شویم، بخش خصوصی را تقویت کنیم و بانک‌ها و سیستم مالیاتی و تامین اجتماعی را اصلاح کنیم. در دولت فعلی اما افرادی دیده می‌شوند که استاد اقتصاد خاکستری هستند و هنوز امتحان خود را در اقتصاد سفید پس نداده‌اند. بنابراین اگر تحریم‌ها برطرف شود و توافقی حاصل شود، دیگر مدیران خاکستری مورد پذیرش نخواهند بود و باید منتظر ظهور مدیران سفید و شفاف باشیم، چه آنکه تنها در یک اقتصاد شفاف، سالم، بازارنگر و باثبات امکان رشد اقتصادی و شکوفایی وجود خواهد داشت.
* فعال اقتصادی و عضو سابق اتاق بازرگانی ایران

اخبار برگزیدهیادداشت
شناسه : 247856
لینک کوتاه :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا