۴ پارامتر توسعه در زنجیره فولاد/ راهکارهای برون‌رفت از چالش‌های زنجیره

به گزارش جهان صنعت نیوز:  این صنعت از ابتدای شکل‌گیری خود تا به حال عدم تعادل‌هایی را تجربه کرده که توازن زنجیره فولاد را بر هم زده است. عدم تعادل‌هایی از جنس سیاستگذاری‌های نادرست که همچنان این صنعت را با چالش‌های متعددی درگیر کرده است. به همین جهت انجمن سنگ‌آهن ایران، میزگردی را با حضور مصطفی موذن‌زاده (رییس اسبق هیات عامل ایمیدرو و مدیرعامل اسبق شرکت ملی فولاد)، مهدی کرباسیان (رییس اسبق هیات عامل ایمیدرو)، عزیزالله عصاری (مدیرعامل اسبق شرکت توسعه معادن و فلزات) و محمد وحید شیخ‌زاده (مدیرعامل شرکت مهندسی فکور صنعت تهران) ترتیب داد تا به بررسی این موضوع از زبان این بزرگان بپردازد.

بر اساس آنچه مدیرعامل شرکت فکور صنعت می‌گوید، در حال حاضر سیاست‌هایی که وزارت صمت در حوزه صنعت و معدن در پیش گرفته بیشتر در راستای رفع مشکلات لحظه‌ای بوده است و به طور کلی می‌توان گفت که نگاه وزارتخانه بیشتر حاکمیتی و از دید کنترلی است. نکته قابل تامل اینکه در این سیاستگذاری‌ها عملا نقش ایمیدرو در حال تضعیف شدن است در حالی که قطعا برنامه‌های توسعه‌ای از این موضوع متاثر خواهد شد. شیخ‌زاده همچنین معتقد است که نگاه‌های تنگ، غیرکارشناسی و نگاه‌هایی که آشنا به حوزه معدن نیست خطر هفت‌تپه‌های فولادی را تشدید می‌کند و باعث خواهد شد که ما برای سالیان آتی منابع نداشته باشیم.

*زنجیره ارزش سنگ‌آهن و فولاد چه سیر تاریخی‌ای را طی کرد تا به اینجا رسیدیم. یعنی از تاسیس ذوب‌آهن و مبارکه که بگذریم، چه بحث‌هایی مطرح شد تا به هدفگذاری برای تولید ۵۵ میلیون تن تولید فولاد رسیدیم؟

مصطفی موذن‌زاده: داستان فولاد به زمان شاه برمی‌گردد که تصمیم گرفت فولاد داشته باشیم، غربی‌ها با او همکاری نکردند، پس به سراغ روس‌ها رفت و ذوب‌آهن در ایران تاسیس شد. برای زنجیره فولاد در آن زمان به طور طبیعی دنبال زغال‌سنگ می‌گشتند در کرمان و البرز که در سه منطقه البرز مرکزی، غربی و شرقی زغال‌سنگ پیدا کردند و سنگ‌آهن آن را هم از منطقه بافق یزد تامین کردند و زنجیره فولاد از آنجا آغاز شد.

در ادامه برای فولاد خوزستان شاه به سمت غربی‌ها رفت و آنها احیای مستقیم را آوردند. بعد از انقلاب بحث فولاد مبارکه شد که به طور طبیعی نیاز به سنگ‌آهن بود که در حقیقت سنگ گل‌گهر برای فولاد مبارکه طراحی شد و بعد هم برای کمبود‌ش به سمت چادرملو و سنگ‌آهن مرکزی رفت. به هرحال زنجیره فولاد اینطور شروع شد و به طور طبیعی شرکت ملی فولاد را بعد از انقلاب احداث کردند که برای هماهنگی بین فولادی‌ها و مرکزیت و کنترل فولاد کشور این کار انجام شد تا اینکه ایمیدرو تشکیل شد.

طرح‌هایی هم که در آن دوران در شرکت ملی فولاد ایران اجرا شد؛ فولاد خراسان، فولاد میانه، فولاد کردستان، فولادکرمان ادامه همان مسیر بود. یعنی از وقتی که ما در شرکت ملی فولاد بودیم، در واقع بخش خصوصی را وارد فولاد کردیم. اول درنوردها آمدند، بعد رغبتی به بالادست فولاد نداشتند. بعد وقتی که وضعیت فولاد خوب شد تقریبا از سال ۲۰۰۵ که چینی‌ها وارد بازار شدند، گرایش به سمت فولاد شدت گرفت و به دنبال آن بحث ۵۵ میلیون تن که به همت آقای کرباسیان و دوستانشان در ایمیدرو شروع شد و امروز به این نقطه رسیدیم.

البته درباره شکل‌گیری ایمیدرو باید بگویم که ما اول انقلاب سه وزارتخانه صنعتی داشتیم: وزارت معادن و فلزات، وزارت صنایع و وزارت صنایع سنگین که بعدا وزارت صنایع و صنایع سنگین در هم ادغام شد. بعد تصمیم گرفته شد که این را تبدیل به یک وزارتخانه صنعتی و معدنی کنند.

 در آن زمان وزارت معادن و فلزات از شرکت‌های معدنی و صنعتی تشکیل می‌شد و با از بین رفتن این وزارتخانه طبیعتا باید فکری به حال این مساله می‌شد. بنابراین من به آقای مهندس جهانگیری گفتم که در مجلس چیزی را طراحی کنید که وزارت معادن و فلزات از هم نپاشد و ایمیدرو شکل گرفت. بنابراین ایمیدرو از ترکیب وزارت معادن و فلزات سابق در قانون شکل گرفت و تشکیل شد و ادامه پیدا کرد.

*اگر بحث را چالشی‌تر کنیم یک موضوع پیش می‌آید؛ اینکه تشکیل ایمیدرو و معاونت معدنی یا به اصطلاح چند ماه اخیر معاونت معادن و فرآوری مواد، آیا ایمیدرو، معاونت معادن و فرآوری مواد، سهامداران بزرگ مثل توسعه معادن و فلزات و خود بنگاه‌ها در بحث‌های راهبردی و عملکردی موازی‌کاری ندارند؟

مهدی کرباسیان: ایمیدرو سازمان توسعه‌ای است و تاسیس این سازمان، بسیار تصمیم عاقلانه و درستی بود. ما در بحث توسعه و رفتن به سمت آینده جزو کشورهایی هستیم که نیاز به سرمایه‌گذاری داریم. این سرمایه‌گذاری زمانی که کشور ما از نظر بخش خصوصی هنوز قدرتمند نیست به دلایل متعدد، لازم است. هنوز باور جدی در تقویت و توسعه بخش خصوصی به طور وسیع وجود ندارد. شرکتی مانند میتال یا شرکت‌هایی نظیر این در هند هستند، ولی شما در ایران چنین شرکتی ندارید. شرکت‌های بزرگ شما اکثرا خصولتی هستند. لذا سازمان توسعه و نوسازی معادن و صنایع معدنی ایران حتما جایگاه ویژه‌ای دارد. اینکه می‌گویید چرا تداخل وجود دارد؟ به نظر من باید برای یک بار این مساله حل کرد. معدن بسیار حوزه مهمی است و بیش از ۲۲ درصد صادرات غیرنفتی کشور به بخش معدن و صنایع معدنی اختصاص دارد. هم‌اکنون بحث پروژه‌های چند میلیارد دلاری دولتی نیز مطرح است که چهار شرکت از پنج شرکتی که در این پروژه‌ها حضور دارند معدنی هستند. بنابراین می‌توان گفت که معدن جایگاه ویژه‌ای دارد.

طرح جامع فولاد هم در سال‌های ۸۲ و ۸۳ برنامه‌ریزی و زمان ما تکمیل شد. اگر ایمیدرو پشت طرح جامع فولاد نبود، صنعت فولاد تا این اندازه پیش نمی‌رفت ولی این هماهنگی و حمایت موجب شد زنجیره فولاد در ۹ ماهه اول امسال بیش از پنج میلیارد دلار صادرات داشته باشد.

در ساختار کشور سازمان توسعه و نوسازی معادن ایران از نظر سیاستگذاری متعلق به وزارت صمت است اما برای اجرا و هماهنگی واحدهای اجرایی، ایمیدرو به دلیل اساسنامه و اختیارات ویژه قانونی‌ای که دارد باید این موضوع را پیگیری کند، در حالی که وزارتخانه توان این هماهنگی را ندارد. در واقع می‌توان گفت در حال حاضر فرزند از پدر بزرگ‌تر شده است و حوزه شرکت‌های فولادی و زنجیره فولاد و مس و آلومینیوم و… آنقدر بزرگ شده که خود وزارتخانه نمی‌تواند اینها را اداره کند. به همین دلیل من فکر می‌کنم اصلاح ساختار حتما ضروری است.

مصطفی موذن‌زاده: من یک نکته اضافه کنم. ما یک بحثی داشتیم که در قانون کدام اساسنامه را قرار دهیم که بحث شرکت ملی فولاد بود و سازمان گسترش بود. ما مطالعه کردیم، دیدیم که اساسنامه سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران با هدف ما که هدف توسعه‌ای است، کاملا تطبیق دارد. بنابراین ما اساسنامه شرکت فولاد را در قانون نگذاشتیم، اساسنامه سازمان گسترش را گذاشتیم.

عزیزالله عصاری: من چون همیشه در بنگاه بودم، انتظاراتم از ایمیدرو همیشه همین بوده که اسناد بالادستی بنگاه‌ها را حاضر داشته باشد. کلمه توسعه‌ای که آقای دکتر کرباسیان فرمودند، خیلی مهم است. من عرضم این است که با وجود همه محدودیت‌هایی که ایمیدرو داشته برای سیاستگذاری اما خیلی موفق بوده است. ببینید ایمیدرو اگر آمایش سرزمین را داشت، قطعا سیاستگذاری توسعه‌ای بهتری داشت. یعنی آمایش سرزمین بسیار اهمیت دارد. ایمیدرو اگر با فشارهای مختلف روبه‌رو نبود، قطعا خروجی بهتری داشت. در واقع وظیفه ایمیدرو، وظیفه بسیار بالایی بود و ما بنگاهی‌ها همیشه توقع داشتیم، سیاست توسعه و سیاست از بالا به ما دیکته شود تا بر آن اساس برنامه‌ریزی کنیم. ولی حتی با توجه به محدودیت‌هایی هم که بوده است سازمان ایمیدرو یکی از موفق‌ترین سازمان‌هایی بوده که بنده می‌توانم نام ببرم. اما چالش‌ها به نظر من آنقدر زیاد شده -چه در بحث سیاست خارجی و…- که ایمیدرو هم دست و پایش بسته بوده است.

*آقای مهندس شیخ‌زاده شما با همه معادن و بنگاه‌های فولاد کار کرده‌اید و بسیاری از کارخانه‌های فرآوری ماحصل دسترنج شماست. در رابطه با بحث‌هایی که در رابطه با تداخل‌ها و موازی‌کاری‌ها شد، نظر شما چیست؟

محمدوحید شیخ‌زاده: در رابطه با توسعه، ما چهار پارامتر نیاز داریم. یکی پلنینگ و طراحی کلی و دیگری منابع مالی است که عمدتا منابع مالی خارجی در این حوزه کارگشاست. دیگری عوامل اجرایی و مکانیسمی و شرکت‌های بزرگ و بنگاه‌های بزرگ هستند که بتوانند سیاستگذاری‌ها را عملیاتی کنند. پارامتر چهارم هم به توازن و هماهنگی در توسعه از نظر زیرساخت‌هایی مثل آب، برق، گاز و در واقع بندر و راه مربوط می‌شود. به عقیده بنده اینها مواردی است که باید وجود داشته باشد تا توسعه به ثمر بنشیند.

 اگر بخواهیم راجع به ایمیدرو صحبت کنیم باید بگوییم به دلیل اینکه این سازمان با یک برنامه‌ریزی توسعه‌ای ایجاد شده بود، در تحقق برنامه چشم‌انداز ۵۵ میلیون تن فولاد نقش داشته است. در کشور نیز برنامه‌ریزی‌های زیادی در این حوزه انجام شده و به دلیل اینکه یک سیستمی علاوه بر سیاستگذاری، هدایت امور و تقسیم کار را برعهده گرفته و جانمایی کرده، می‌توانیم با جرات بگوییم حدود ۸۰ درصد این برنامه‌ها عملیاتی شده است. این در حالی است که در سالیان اخیر نقش ایمیدرو و نقش وزارتخانه صمت با هم تداخل داشته و زاویه پیدا کرده است. به این معنا که معلوم نیست مثلا وزارتخانه که معاونت ستادی است، چه نقشی می‌خواهد ایفا کند. به نظر می‌رسد در این سیاستگذاری‌ها عملا نقش ایمیدرو در حال تضعیف شدن است. در حالی که قطعا برنامه‌های توسعه‌ای از این موضوع متاثر خواهد شد. البته نگاه ایمیدرو به شرکت‌ها و بنگاه‌هایی که تحت نظر خودش هستند خیلی حمایت‌کننده است اما نگاه وزارتخانه بیشتر برای رفع مشکلات لحظه‌ای است. شیوه‌های قیمت‌گذاری‌، محدودیت‌های صادراتی و…. که بارها و بارها از جانب وزارتخانه اعمال شده نیز نمونه بارز این مدعا هستند. از این رو می‌توان گفت آن ستادی که پلنینگ می‌کند مدام از سیاست‌هایی در وزارتخانه که بعضا هم غیرتخصصی و هم غیرفنی هستند، متاثر می‌شود. این نکته را هم نباید از یاد برد که ما در بدنه وزارتخانه، هیچ‌وقت ساختار و نیروهای انسانی کارآمدی را که در ایمیدرو تربیت شدند و شکل گرفتند ندیدیم.

مستحضرید که در بحث تولید ۵۵ میلیون تن فولاد در افق ۱۴۰۴ در بحث تامین مواد اولیه چالش خواهیم داشت، همچنین از لحاظ زیرساختی هم کمبودها بسیار است و خود برنامه‌ریزی ۵۵ میلیون تنی هم جای بحث دارد و از این سمت با توجه به سرانه مصرف فولاد در کشور، مازاد تولید به صورتی است که امکان این حجم از صادرات فولاد هم وجود ندارد.

*یک بحثی را مهندس شیخ‌زاده در رابطه با هفت‌تپه‌های فولادی مطرح کردند و من می‌خواهم بگویم که ما اگر فکری برای زنجیره نکنیم، در میان‌مدت و بلندمدت به وضعیت صنعت خودرو دچار می‌شویم. می‌خواهم نظر شما بزرگواران را بدانم که چه کسی و چه سازمانی مقصر این موضوع است که نیاز به بازنگری در طرح جامع فولاد داشتیم‌؟

مهدی کرباسیان: عرض کنم که جمله مهندس شیخ‌زاده بسیار زیبا و متین بود. ببینید اگر کسی مشقش را نوشت و نمره ۲۰ گرفت و بقیه کلاس تجدید شدند، کسی که نمره ۲۰ گرفته را که نباید تنبیه کرد. زنجیره فولاد، بخش خصوصی، بخش خصولتی و بخش دولتی همه همدل براساس یک طرح جامعی که از سال‌ها قبل بود، برنامه‌ریزی شده که حتما محقق می‌شود و کمبود‌ها و چالش‌های این مساله برطرف خواهد شد.‌ اما اینکه بگویید بازنگری، هر برنامه‌ای باید بازنگری شود ولی نه در جهت کاهش.

سنگ‌آهن کم است خب حمایت کنید که بخش خصوصی معادن جدید را اکتشاف کند، نه اینکه تفکری حاکم است که آقا خام‌فروشی نکنید که بعضا هم پوپولیستی است. من فکر می‌کنم اینها مبانی علمی ندارد. الان در کشور طی این چند سال گذشته که ایمیدرو ۲۷۰ هزار کیلومتر مربع شروع به اکتشاف کرد و در حال حاضر بالای ۵۰۰ هزار کیلومتر مربع را اکتشاف کردند، خب ذخایر سنگ‌آهن جدیدی کشف شده است. من فقط یک نمونه بگویم: وقتی در سال ۱۳۹۹ گزارش سنگان را به ما دادند، کل ظرفیت معدن سنگ‌آهن را در سنگان حدود ۹۰۰ میلیون تن برآورد کردند ولی الان بحث یک میلیارد و ۴۰۰ میلیون تن هست و من اعتقاد دارم اگر کار اکتشافی کنند، اجازه دهند بخش خصوصی حرکت کند، ذخایر بیشتری کشف می‌شود.

لذا من فکر می‌کنم اگر طرح بازنگری بشود و جایگاه‌مان از رتبه دهم دنیا، به رتبه سوم و چهارم برسد، نه اینکه تولید را کاهش دهیم.

در باب خام‌فروشی هم باید بگویم که  این خام را چه باید تعریف کرد؟ بعضی از عزیزان آهن اسفنجی را هم خام تعریف می‌کنند. خب این خیلی خنده‌دار است. اصلا سنگ‌آهن خام نیست. سنگ‌آهن وقتی از معدن استخراج می‌شود دیگر خام نیست.

*مساله دیگر این است که کم مانده به فولادی‌ها بگویند که بیایید گندم و جو بکارید و این اصلا حرف قشنگی نیست!

مصطفی موذن‌زاده: ببینید اینطور نیست که زنجیره فولاد در زیرساخت‌ها مشارکت نداشته است. دو تا از بزرگ‌ترین اسکله‌های کشور برای فولادی‌هاست. ما برای فولاد خوزستان در بندر ماهشهر یک اسکله پنج میلیون تنی در شرایط بسیار سخت تاسیس کردیم. یا اسکله بندرعباس. بعد تازه وزارت نفت آمده و برای پالایشگاه خلیج‌فارس استفاده کرده است. من حتی مدت‌هاست به دوستان گل‌گهر گفته‌ام شما بروید خط دوم راه‌آهن بندرعباس را تاسیس کنید ولی اختصاصی برای خودتان. ببینید مشکل سر این است که الان آب خلیج‌فارس را آورده‌اند، من نگرانم فردا پس‌فردا همه مدعی شوند این آب هم مال ماست. در رابطه با زیرساخت‌ها، فولاد چیزی کم نگذاشته است.

*آقای دکتر عصاری، چادرملو یک نیروگاه اختصاصی ۵۰۰ مگاواتی دارد ولی برق خود مجتمع قطع بود و عدم‌النفع بسیاری از بحث عدم تولید فولاد در سال ۱۴۰۰، گریبانش را گرفت و اتفاقا من بحثم در ورود به حوزه زیرساخت‌ها همین است که این فضا برای دولت مرتب پیش می‌آید که شما بیایید به صورت عام‌المنفعه زیرساختی را ایجاد کنید، بعد هم در نیروگاه خودتان برق‌تان را قطع می‌کنیم. این فضا به نظر شما آسیب‌رسان نیست؟

عزیزالله عصاری: ببینید بحث ۵۵ میلیون تن بر اساس یک چشم‌انداز منطقی برای توسعه کشور تنظیم شده و من هم اعتقادم بر این است که حتما به این هدفگذاری می‌رسیم اما ممکن است در ۱۴۰۴ این اتفاق نیفتد و با کندی همراه باشد. علت هم این است که دیگران وظایف‌شان را انجام ندادند.

شما به موتور توسعه و زیرساخت کشور و بودجه عمرانی کشور توجه کنید. چقدر از آنها محقق شده است؟ من می‌خواهم از محدودیت‌ها بگویم. محدودیت‌هایی که برای بودجه عمرانی پیش آمده است، یعنی موتور توسعه به هر دلیلی متوقف شده است. زیرساخت که وظیفه بنگاه نیست. زیرساخت وظیفه‌ دولت است. اکتشاف هم وظیفه‌ دولت است یعنی اصلا اینها چیزی نیست که به بنگاه‌ها سپرده شود.

اما مساله دومی که اشاره کردید، خیلی مهم است. کاهش ارزش پول ملی‌مان ماه عسلی به این شرکت‌ها داده شد. من وقتی در معادن و فلزات بودم، به دوستان -اعم از گل‌گهر و همه شرکت‌هایی که با ما مرتبط بودند- گفتم که شما یک ماه عسلی دارید طی می‌کنید. گول این پول اضافی را نخورید. این کاهش ارزش پول است. اینطور نیست که خط توسعه راه بیندازید، درآمد بالا برود. خب من همان موقع گفتم این کاهش ارزش پول، دیر، اما به هزینه‌ها خواهد نشست و یک روز هم یارانه‌ انرژی تمام خواهد شد. وقتی شما محصولات را با قیمت جهانی می‌فروشید، مواد اولیه را هم باید با قیمت جهانی بخرید، انرژی را هم باید با قیمت جهانی بخرید. یعنی این اتفاق در کشور محقق خواهد شد حالا به مرور و به تدریج. راهی جز این نداریم. حتی برای مدیریت قابل بنگاه‌ها به نظر من باید یارانه‌ها حذف بشوند. چون آن وقت مرد می‌خواهد که «فولاد مبارکه» را بالانس کند. مدیریت زمانی براساس شایسته‌سالاری هدایت می‌شود که هر کسی را که مدیر نکنند که با توجه به کاهش ارزش پول ملی نیاید بگوید امسال افزایش درآمد داشتیم. خب الان بنگاه‌ها رسیدند به این نقطه که همه اعلام کردند من ۱۵ هزار میلیارد در حسابم دارم. یکی دیگر گفت من ۳۰ هزار میلیارد در حسابم دارم. الان بنگاه‌ها به جای اینکه فرآیند تولید خود را اصلاح کنند، تکنولوژی برتر را بیاورند و شرایط را برای مردم و سهامداران خرد مهیا کنند به دنبال چیز دیگری هستند.

 چون اعلام کردند پول اضافه دارند، دولت هم می‌گوید اینها که پول اضافه دارند پس وظیفه خود را به این شرکت‌ها بسپارم.

اینکه همین طور برویم، جاده بسازیم، اینها الان فعلا ماه عسل است. دو سال دیگر برای اداره کردن مجموعه‌های خودشان با مشکل مواجه خواهند شد. برای اینکه پول می‌رود در این زیرساخت‌ها و بعد همین زیرساخت‌ها به بهره‌برداری نمی‌رسد. مثل مبارکه، گل‌گهر، چادرملو و خیلی جاهای دیگر.

محمدوحید شیخ‌زاده:‌ من دو تا نکته عرض کنم: یکی در رابطه با سرانه‌ای است که به زیر ۲۰۰ کیلوگرم رسیده. یادتان باشد موقعی که بحث ۵۵ میلیون تن فولاد شد، پیش‌فرض‌های آن چه چیزی بود؟ پیش‌فرض‌های استراتژیکش رشد پنج تا هشت درصدی اقتصاد کشور بود. سال ۹۹ رشد اقتصادی کشور یک درصد بوده، اگر خوش‌بینانه نگاه کنیم، ۹۸ هم منفی بوده. در ۱۰۰ شرکت برتر یا ۵۰۰ شرکت برتر رشد ظاهری ۷۶ درصد بوده است. در IMI100 و پس از کسر تورم و ارزش پول ۲۳ درصد رشد داشتند. مقایسه کنید رشد این شرکت‌ها را در رابطه با رشد اقتصاد کشور. نکته دوم اینکه آقای دکتر کرباسیان اشاره کرده‌اند، ببینید من گفتم لازمه توسعه، اول پلنینگ هست. یعنی شما باید ببینید که چشم‌اندازتان چیست، ماموریت آن سازمان چیست و بر چه اساسی می‌خواهد حرکت کند. متاسفانه این نوع نگاه بخشی که حالا ایشان پولدار است و بیایید با هم جمع بشویم این کارها را بکنیم، این اصلا در یک نگاه درازمدت جواب نمی‌دهد و همان‌طور که آقای دکتر گفتند قطعا و یقینا با یک فاصله زمانی اندک، نه خیلی طولانی این تبعات منفی خودش را نشان خواهد داد. من راجع به هفت‌تپه‌های فولادی گفتم. اتفاقا عرضم توجه به این گلوگاه‌هاست، یکی از این گلوگاه‌ها همین نگاه است. یعنی عدم توجه به کارهای ذخایر زیرزمینی درکشور. عدم توجه به منابع و مثلا منابع هماتیتی، منابع کم‌عیار.

 ما زمان خود آقای کرباسیان یک نوآوری آوردیم در جلال‌آباد که ۱۲ تا ۱۳ میلیون تن باطله داشت. همچنین اولین کارخانه هماتیتی را که سالی ۶۰ هزار تن کنسانتره تولید می‌کند تاسیس کردیم. یا در چادرملو آمدیم روی باطله‌ها کار کردیم. یا فرآوری که آقای دکتر فرمودند، شما نباید Fe باطله کارخانه کنسانتره‌ات بالای ۱۲ تا ۱۳ درصد باشد. ما ۲۰ درصد را تبدیل به باطله می‌کنیم. در حالی که در چین از ۲۳ درصد کنسانتره تولید می‌کنند. شما در رنکینگ ۱۰ کشور تولید‌کننده فولاد هستید. اگر فولاد یک امر استراتژیک نبود، چرا باید تمام کشورها ولو کشورهایی که قصد دارند سبز باشند مثل ژاپن کره و…، تولید‌کننده فولاد می‌شدند.

 ژاپن یک تن سنگ‌آهن ندارد ولی جزو ۱۰ کشور اول در تولید فولاد است. خب فولاد یک موتور محرک است و باید توجه کرد که این به ضد خودش بدل نشود. متاسفانه نگاه‌های تنگ، نگاه‌های غیرکارشناسی و نگاه‌هایی که آشنا به حوزه معدن و صنعت نیست، دارد خطر هفت‌تپه‌ها را تشدید می‌کند که در واقع برای سالیان آتی ما منابع نداشته باشیم و این کارخانجات که سرمایه‌گذاری کردند دچار مشکل بشوند. یک نکته هم راجع به بحث آب است که همین آب خلیج‌فارس را صنعت فولاد کشید. ما در سال چیزی حدود ۸۰ میلیارد مترمکعب نزولات آسمانی داریم که ۹۲ درصد آن مصرف بخش کشاورزی است. سه تا چهار درصدش مصرف شرب است و سه تا چهار درصد هم مصرف صنعت است و این همه جنجال راجع‌به آب صنعت به نظر من یک آدرس غلط دادن است. کل مصرف فولاد کشور را اگر جمع بزنید رقم بسیار ناچیزی می‌شود و در واقع ما آمدیم صنعت را هدف گرفتیم.

*نادیده گرفته‌شدن بخش خصوصی در بحث‌های کلان و نگاه نقادانه دولت به بخش خصوصی بدون ارائه راه‌حل از مشکلات صنعت کشور است. نقش بنگاه‌ها و انجمن‌های صنفی چیست و چرا دولت سعی می‌کند نگاه کنترلی نسبت به بخش خصوصی داشته باشد؟

محمدوحید شیخ‌زاده:‌ درد اساسی که من فکر می‌کنم از فرهنگ ما نشات می‌گیرد و در جامعه ایرانی قدمت بسیار زیادی دارد این است که اصولا ما تحمل بزرگ شدن بخش‌ها را نداریم. حتی در بخش‌های خصولتی. حتی اگر یک سازمان موفق در بخش خصولتی در واقع که دولت هم نقش دارد، از حدی بزرگ‌تر شود آن را محدود می‌کنند.

راجع به بخش خصوصی متاسفانه نگاه‌ها خیلی محدود است. بزرگ شدن بنگاه‌ها به اصطلاح با خطراتی همراه است و متاسفانه خیلی از بنگاه‌ها نگران هستند ولی من نظرم این است که در همین فضا اگر بخواهیم واقع‌بینانه ببینیم، بخش خصوصی یکی از راه‌های پیشروی‌اش این است که اولا درست و سالم عمل کند و دچار حاشیه نشود. دوم اینکه شفاف باشد. یکی از ابزارهای شفافیت بورس است.

نقش تشکل‌ها هم خیلی مهم است. تشکل‌ها می‌توانند مقداری بخش خصوصی و دغدغه‌هایش را به اصطلاح نهادینه کنند. بخش خصوصی نباید منافع بنگاهی‌اش را به منافع جهت‌گیری‌های کلی ترجیح بدهد، که متاسفانه بعضا بخش خصوصی این کار را می‌کند، ضمن اینکه مسوولیت اجتماعی‌اش را هم بعضا درست انجام نمی‌دهد. یعنی اینکه جلوی چشم حاکمیت است و در واقع روی اینها حساس می‌شوند و مشکلاتی را به وجود می‌آورد. ولی به هر حال من فکر می‌کنم باز همین بخش خصوصی تا حالا عملکرد خوبی داشته و تشکل‌هایی مثل انجمن سنگ‌آهن، انجمن فولاد، و انجمن‌های دیگر خیلی می‌توانند کمک کنند که بخش خصوصی عملکردش را بهتر کند.

*آقای دکتر به عنوان بخش خصولتی در توسعه معادن و فلزات، آیا همان نگاه‌های دولتی بر شما هم مستولی بود؟

شما این چالش‌ها و حاشیه‌ها را چگونه مدیریت می‌کردید؟

عزیزالله عصاری:‌ البته من به کلمه خصولتی اعتقادی ندارم. من می‌گویم طبق قانون در کشور سه مدل شرکت داریم:‌ دولتی، تعاونی و خصوصی. یعنی باید بروند قانون تعریف کنند که خصولتی هم وجود دارد چون الان ما با دستگاه نظارتی همین برخوردها را داریم. ما آیین‌نامه‌مان مشخص است. بورسی و خصوصی هستیم. حالا اینکه دولت سهم دارد، این یک بحث دیگر است.

در حال حاضر ما هیچ مدل اقتصادی مشخصی در کشور تعریف نکردیم. چون شما وقتی می‌خواهید بخش خصوصی را فعال کنید بر اساس یک مدل باید فعال‌ شود. ما هیچ مدلی نداریم یعنی ندیدم و نشنیدم. این در حالی است که اتاق بازرگانی هم به عنوان نماد بخش خصوصی وظیفه خودش را به خوبی انجام نداده است.

در زمان حضور دکتر کرباسیان در ایمیدور بهترین استقلال را از نظر بنگاهی داشتیم. ما خدمت ایشان که می‌رفتیم ایشان سیاستگذاری هم می‌کردند، ولی دخالت‌ها صفر بود. در این شرایط خوب ایمیدرو ما توانستیم با شرکت‌هایمان خیلی تعامل داشته باشیم، بخش سهامداری را فعال و به صورت سهامداری اداره کنیم. برای اینکه دخالت‌ها کم بود و ایشان حمایت می‌کرد و همان انتظاری که من از بخش حاکمیتی دارم، این اتفاق افتاد. دقیقا ما موفق شدیم. شما ببینید آن دوره معادن و فلزات کاملا رهبری می‌کرد و حتی امید که یک شرکتی بود به اندازه معادن و فلزات، گاهی اوقات بیشتر در گل‌گهر و چادرملو سهام داشت، ولی کاملا همراه معادن و فلزات بود. می‌خواستم بگویم این روشی بود که من انجام دادم و موفق‌ترین روش هم بود. دوره‌ای بود که شرکت‌ها اعتبار و هویت پیدا کرده بودند. دخالت‌ها کم بود ولی متاسفانه دخالت‌ها خیلی زیاد شد، اصلا قانونی که مجلس شورای اسلامی تنظیم کرده برای حمایت از سهامدار خرد مشخص است، سهامدار خرد شاید اصلا دوست نداشته باشد پولش در پروژه‌های دیگر سرمایه‌گذاری شود، شاید می‌خواهد از سهامداری خود سود ببرد.

*این سوال را می‌خواهم از آقای موذن‌زاده و آقای کرباسیان بپرسم. به نظر شما بزرگ‌ترین مشکل و ایراد بخش خصوصی چیست؟

مصطفی موذن‌زاده: من خوشبخت‌ترین رییس هیات عامل ایمیدرو بودم. به این دلیل که هم با وزیر و هم با بدنه وزارتخانه و معاونین ارتباطم خیلی صمیمی بود و چالشی نداشتم. حتی یکی از معاونین در موردی به من نامه نوشت، به او نوشتم برادر عزیز من یک میلیمتر در وظایف شما دخالت نمی‌کنم. از شما هم می‌خواهم در وظایف من دخالت نکنید. آن موقع مشکل ما این بود که فولاد در واقع یک Godfather می‌خواهد که خوشبختانه تا وقتی ما بودیم تقریبا این روشن بود. یعنی در حقیقت ایمیدرو این کار را انجام می‌داد. وزارتخانه هم کارهای حاکمیتی را انجام می‌داد.

هنوز اعتقاد دارم و هرسال هم گفته‌ام که آن چیزی که در طرح جامع دیده نشده مدیریت است. به عنوان مثال به چه دلیل وزارتخانه باید در مدیریت گل‌گهر دخالت کند. بنابراین هر چیزی باید براساس قانون اجرا شود و یک مدیریتی وجود داشته باشد. شما دارید راجع به کوره‌های القایی می‌گویید. اصلا القایی‌ها کجای دنیا برای تولید شمش تاسیس می‌شوند؟ ببینید چون یک مدیریت واحد و کنترل‌کننده سیستم نبوده است، این مشکلات ایجاد شده است.

مهدی کرباسیان: همه دولت‌ها نه فقط ایران دو وظیفه اصلی سیاستگذاری و نظارت را برعهده ‌دارند. یک واقعیت که در بحث مدیریت کشور موثر است، همین تحریم‌هاست که این موضوع باعث شده بعضی تصمیمات غیرکارشناسی گرفته شود. حتی فارغ از اینکه خود مدیریت مشکل دارد.

مشکل بزرگی که وجود دارد این است که بخش خصوصی را ما حتی در حوزه مشورت هم به کار نمی‌گیریم. من یکی از شانس‌ها و افتخاراتم این است که در دوران مدیریتم در ایمیدرو، واقعا با بخش خصوصی و انجمن‌ها ارتباط خوبی داشتم. در تمام دورانی که در ایمیدرو بودم دخالتی در امور شرکت‌ها نکردم. ممکن بود یک یا دو جابه‌جایی شده باشد که آن هم کار من نبود و از طرف وزیر و نماینده و… بوده است.

انجمن‌ها جایگاه ویژه‌ای دارند. این آدم‌ها که دور هم جمع شدند و صاحب‌نظرند و بعد هم بنگاهداری می‌کنند. الان من و آقای موذن‌زاده هر چه هم بگوییم نمی‌توانیم به اندازه آقای شیخ‌زاده عملیاتی کنیم. انجمن‌ها بهترین مشاوران دولت هستند و من همیشه با این دوستان مشورت می‌کردم. من یادم هست موقعی می‌خواستند بدون نظر ما روی صادرات سنگ‌آهن عوارض ببندند. از ایمیدرو یک نماینده خواستند ما دو نفر نماینده معرفی کردیم از برادرهای انجمن سنگ‌آهن، که با دفتر آقای جهانگیری هماهنگ کردیم و رفتند و گزارش واقعی دادند و تصویب نشد.

اما اگر توجه به سرمایه‌گذاری نکنیم و اگر به سمت توسعه و استفاده از تفکرات مختلف به ویژه بخش خصوصی نرویم، اگر قیمت‌ها تمام‌شده واقعی نشوند، اتفاقات خوبی در کشور نمی‌افتد. لذا به نظر می‌رسد اگر این سیاست‌ها در بلندمدت درست نباشد، نهایتا یک جایی در کوتاه‌مدت ممکن است مشکل حل شود ولی در میان‌مدت بحران‌هایی جدی برای کشور ایجاد می‌کند که قابل برگشت نیست.

*چالش‌های ما در بحث‌های صادراتی و تکنولوژی چه عوارضی برای صنعت کشور داشته و دارد؟

عزیزالله عصاری: ببینید اصلا بدون تکنولوژی و بدون فناوری‌های جدید هیچ کارخانه‌ای نمی‌تواند به اهدافش برسد. از این رو درآمدهای شرکت‌ها باید به سمت اصلاح فرآیندها و تکنولوژی‌های روز برود. در واقع همین ذخیره انرژی خودش یک تکنولوژی است که اگر پیاده شود ما بخش زیادی از انرژی را سیو می‌کنیم. بحث کمبود انرژی یکی از چالش‌هایی است که ما با آن روبه‌رو هستیم. همچنین وقتی وارد بحث کمبود مواد اولیه می‌شویم اولین موضوع اکتشاف است در حالی که در بحث اکتشافات عمقی، واقعا تجهیزات پیشرفته نداریم. ما در سال ۱۵۰هزار متر حفاری داریم که این عدد در استرالیا شش میلیون‌متر است و این تفاوت بسیار قابل توجه است. همچنین در شرایط کنونی دانشگاه و صنعت همچنان از هم دور هستند.

*آقای مهندس شیخ‌زاده در رابطه با استراتژی شرکت فکور صنعت و سرمایه‌گذاری در معادن استرالیا لطفا توضیح دهید؟

محمدوحید شیخ‌زاده:‌ ما همیشه می‌گفتیم که مواد خام صادر می‌کنیم و دیگران به ما کالای با ارزش ‌افزوده می‌دهند. ما با راهنمایی آقای مهندس موذن‌زاده از شش سال پیش این موضوع را شروع کردیم. طی سفری که به کوبه‌استیل ژاپن داشتیم دیدیم که مواد اولیه خام از استرالیا به بندر کوبه‌استیل می‌آید و به گندله تبدیل می‌شود. بعد فکر کردیم ما چرا این‌ کار را نکنیم؟ این یکی از مسائل کمبود سنگ‌آهن در آینده است. این در حالی است که فکور صنعت به دانش فرآوری خوبی در مگنتیت دست پیدا کرده که در استرالیا وجود ندارد. چراکه ۹۵ درصد معادن استرالیا هماتیت است و هیچ فرآوری‌ای نیست. جالب اینکه دولت استرالیا، برای ما فرش قرمز انداخت و گفت بیایید. از این رو در حال حاضر ما در آنجا دو معدن تملک کردیم و ۵۰ هزار متر کار اکتشافی را عرض چهار ماه انجام دادیم. با همین امکاناتی که معادل کل کارهای اکتشافی چادرملو طی مثلا ۲۰ یا ۳۰ سال گذشته انجام شده است.

کلام آخر اینکه به عقیده بنده، مهم‌ترین ضعفی که در حال حاضر کشور با آن روبه‌رو است، عدم ثبات در مدیریت است که مدیران ارشد ما تا می‌آیند مستقر شوند باید نگران این باشند که چه موقع از آن سازمان یا شرکت می‌روند و این موضوع نمی‌گذارد که بسیاری از اهداف و برنامه‌ها به نتیجه برسد. سپاسگزارم.

اخبار برگزیدهاقتصاد کلانپیشنهاد ویژهصنعت و معدن
شناسه : 266470
لینک کوتاه :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا