گفت و گو با سیدجمال هادیان طبائی زواره

نامزد دوازدهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی و عضو فهرست ائتلاف صدای ملت

«سید جمال هادیان طبائی زواره» از آن دسته آدم‏هایی است که شیفته فرهنگ ایران است. سالهاست که در حوزه فرهنگ پژوهش می‏کند و می نویسد و بیش از 15 جلد کتاب و ده‏ها یاداشت تحلیلی و انتقادی از او منتشر شده است. کارهای نو و ابتکاری او در حوزه فرهنگ و هنر و ارتباطات مورد استناد بسیاری از محققان است.

به گزارش جهان صنعت نیوز، هادیان سالها مسئولیت‎های اجرایی در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، شهرداری تهران، سازمان ملی استاندارد و وزارت ارتباطات به عهده داشته و سرد و گرم کار کردن در دولت را چشیده است. به بهانه اتمام تألیف جدیدترین کتاب او با موضوع توسعه کشورهای حاشیه خلیج فارس و در آستانه دوازدهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی با او گفت‎و‎گویی انجام داده‌ایم که در پی می‌‎آید. 

 در سوال اول به یکی از چالش‎های مهم کشور می‎پردازیم. بر اساس اعلام رصدخانه مهاجرت در سال گذشته وارد مرحلۀ مهاجرت توده‎وار شده‎ایم. به این معنا که در گروه پزشکان، پرستاران، فناوران و سایر گروه‏های تخصصی شاهد موجی از مهاجرت هستیم. به نظر شما یکدفه چه اتفاقی افتاد که سرعت مهاجرت افزایش یافت و جوانان تحصیلکرده مصمم شدند ترک وطن کنند و برای تحصیل، کار یا زندگی رفتن را بر ماندن ترجیح دادند؟

دلایل مهاجرت واضح است. معمولآً دو عامل عمده موجب مهاجرت نخبگان می‎شود: اول نا امیدی از بهبود وضع موجود که البته برای برای همۀ مردم صدق می‌کند. در این میان شرایط مهاجرت برای نخبگان، جوانان، صاحبان ایده، دانش، مهارت و سرمایه مهیاتر است. کار به جایی رسیده که برخی از خانواده‎ها به مهاجرت فرزندان دبیرستانی و ابتدایی خویش رضایت داده‎اند چون از آینده و امنیت آنها با ادامه وضعیت فعلی نگرانند. دلیل دوم اختصاصی‎تر است. برای مثال به محض اینکه چند جوان با استعداد بنیان کسب‎و‌کار نویی را راه می‌اندازند و موفق می‎شوند سروکله نهادها و سازمان‎های انحصارطلب و تمامیت‌خواه پیدا و سهم‌خواهی شروع می‌شود. این زیاده‎خواهی تا جایی پیش می‎رود که بانیان کسب‏و‎کارهای نو خسته و درمانده رفتن را بر ماندن ترجیح می‌دهند. البته عوامل دیگری نیز صاحبان کسب و کار را به مهاجرت ترغیب می‎کند. برای مثال زیرساخت های شبکه محابراتی و اینترنتی برای کسب‏و‎کارهای نو بسیار مهم است. وقتی دولت بر فیلتریک شبکه‎های اجتماعی پافشاری می‎کند. وقتی قوانین مرتب تغییر می‎کند، وقتی مراجع سیاستگذاری و تصمیم‎گیر متعدد است و معلوم نیست فرمان دست چه کسی است! وقتی مطبوعات و رسانه‎ها تنگنا قرار می‎گیرند و محدود می‎شوند، وقتی سانسور و محدودیت به بهانه مصلحت‏اندیشی رایج می‎شود دیگر انگیزه‎ای برای نخبگان و کارآفرینان باقی نمی‎ماند. در دوسه سال اخیر شاهد افت فعالیت‎های حوزه استارت‎آپی و و اکوسیستم اقتصاد دیجیتال بوده‎ایم که پیامد سیاستگذاری‎های سطحی و محدودیت‎زای این چنینی بود. اصولاً فرهنگ اجتماعی ما این گونه است که سیستم حاکم افراد بلندتر و داناتر را برنمی‌تابد. من نام آن را مدیریت شمشادی گذاشته‎ام. شمشاد گیاه زیبایی است که به عنوان حصار سبز استفاده می‎شود و قابلیت فرم‎دهی و تشکیل اشکال زیبا در فضای سبز دارد. بعضی‎ها نمی‌توانند بلند شدن شاخه‎های جدید شمشاد را تحمل کنند و مرتب با قیچی باغبانی به جان شاخه‎ها می‌افتند و آنها را با شاخه‌های قدیمی‌تر هم‎اندازه می‌کنند اما بالعکس برخی دیگر قدر شاخه‌های جدید را می‎دانند و با آنها شمشادهای دو یا چند طبقه با اشکال زیبا و سایه لذت‌بخش می‌سازند. سیستم مدیریت در دولت ما مدل اول است و آدم‌های داناتر و صاحب ایده را برنمی‎تابد و این مشکل فرهنگی بزرگی است که باید برای آن راه چاره‎ای اندیشید.

کلان‎شهری که درگیر معضلات فراوان است و از مدیریت ضعیف شهری رنج می‎برد. آلودگی هوا، ترافیک، فروش تراکم، معضلات حاشیه‎نشینی، فرهنگی و اجتماعی، خدمات شهری ضعیف، بی‎نظمی و شلختگی! برای تغییر وضعیت فعلی تهران چه پیشنهادی دارید؟

من سابقه کار در شورای شهر و شهرداری را دارم و مداوم با خبرنگاران حوزه شهری در ارتباطم. در هیچ دوره‏ای وضعیت مدیریت شهری در تهران اینقدر فشل، ناتوان و ناکارآمد نبوده است. حداقل انتظار مردم از مدیریت شهری این است که شهر را تمیز ببینند و از حمل و نقل راحت استفاده کنند اما هر صبح که از خانه بیرون می‏آیید با شهری شلخته، کثیف و نازیبا روبرو می‏شوید.

خدمات شهری فشل است. مردم در ناوگان محدود و مستعمل خطوط بی آرتی و مترو له و لورده می‎شوند. موش شهر را از جا برداشته است اما شهرداری مشغول تبلیغات بی‏خاصیتی است که پشیزی برای رفاه و بهداشت و آسایش مردم ارزش ندارد. در تامین اتوبوس و واگن مترو ناتوانید اما دنبال تراموا هستید؟! عجیب است! می‎خواهید با چهارتا اتوبوس و تاکسی برقی آلودگی هوا را برطرف کنید؟! خنده‌آور است! وقاحت هم حدی دارد! امروز در شهرداری شاهد همان وضعیتی هستیم که «با وقاحت در چشمان مردم نگاه می‎کند و دروغ می‎گوید» و به جای برطرف کردن مشکلات مردم دنبال شوهای تبلیغاتی است. تهران را «ام القرای جهان اسلام» و «کلان شهر الگوی شهرهای اسلامی» می‎داند! شعاری احساسی، بی‎اساس و حرف بی‎ربطی که با واقعیت مطابقت ندارد!؟ «شنبه‎های ناامیدی و افتضاح» و «شهردار من» چه دردی از مردم دعوا کرده است؟ بالون‌های قرمز پر از گاز شهری بر فراز پروژه‎های عمرانی چه خاصیتی داشته است جز اینکه موجب سوختن تعدادی کودک تهرانی شد که هنوز قادر به مدرسه رفتن نیستند؟ من تا کنون اینقدر وقاحت و بی‎خاصیتی در میدان مدیریت شهری ندیده‎ام! این وضعیت را باید فریاد زد و حقوق شهروندان تهرانی را مطالبه کرد. چرا باید  شهروندان تهرانی هر سال بیش از سال گذشته مالیات دهند اما خدمات کم‎تر و نازلتری دریافت کنند. این در حالی است که بودجه شهرداری در دو سال اخیر بیش از ۱۲۰ درصد نسبت به سال‎های قبل از آن افزایش یافته است. متاسفانه مدیریت شهری با وابستگی به یک طیف سیاسی، خودش را دارای مصونیت می داند و هر کاری بخواهد می‎کند و کسی جلودارش نیست؛ نه شورای شهر نه دولت و نه مجلس! نهادهای نظارتی باید وارد عمل شوند و جلوی خودسری و ناکارآمدی مدیریت شهری را بگیرند.

به نظر شما راه عبور از وضعیت نابسامان و بن‌بست فرساینده فعلی کشور چیست؟ چگونه کشورهای کوچک با وسعت و جمعیت اندک و منابع محدودتر گوی سبقت را از ما ربوده‎اند و ما هنوز اندر خم یک کوچه‎ایم؟

 

ما نمی‎توانیم خودمان را تافته جدا بافته از جامعه جهانی بدانیم. دنیا در حال پیشرفت است و منتظر ما نمی‎ماند. برخی از کشورها قله‎های توسعه متوازن را فتح کرده‎اند! برخی در مسیر توسعه قرار دارند و برخی مثل ما در توهم حرکت ریل پیشرفت هستنند! بی‌تردید ما با این رفتارها و راهبردها در مسیر توسعه پایدار قرار نداریم.

توسعه یا پیشرفت وقتی مفهوم پیدا می‌کند که متوازن باشد بدین معنا که رشد همه بخش ها همسان و همساز انجام شود. اینکه یک یا چند بخش پیشی بگیرد و بقیه بخش‎ها جا بمانند «توسعه شاخی یا دندانه‎ای» است و تقریباً هیچ فایده‎ای جز فرسایش منابع ندارد. اینکه هر شب تلویزیون از افتتاح و راه‎اندازی بخش‎های جدید با افزایش تولید می‎گوید اما وضعیت کشور قفل است نشانه توسعه دندانه‌ای است که ما را در مسیر توسعه متوقف و مردم را رنجور و نا امید کرده است.

ما در زمینه‌های مختلف پیشرفت‎های فوق‎العاده‏ای داشته‏ایم که قابل انکار نیست. به نظر شما اینها مظاهر توسعه و قدرت نیستند؟

البته که ابتکار و پیشرفت در همه زمینه‎ها، به ویژه در زمینه‌های نظامی پسندیده و واجب و لازم است و قدرت بازدارندگی کشور را افزونتر می‎کند اما دست برتر در دنیای امروز از آن ملت‌ها و دولت‎هایی است که قدرت نرم را تقویت کرده‎اند. ملتی موفق است و از مسیر سنگلاخ به سلامت عبور می‎کند که الزام تقویت قدرت نرم را درک کند. قدرت نرم در توسعۀ انسانی، دانش و فناوری، ثروت‎آفرینی، اقتصاد پایدار، حفاظت از محیط زیست، توسعه ورزش، گردشگری،  ارتباطات و تعامل بین‎المللی نهفته است. هر چه ابزارهای قدرت نرم قویتر باشد اعتبار کشور در صحنه جهانی افزونتر می‏شود و امنیت و ثروت و رفاه و آسایش بیشتری برای مردم همراه می‎آورد. از عجایب روزگار این است که خاورمیانه آخرین جایی است که منتظر چنین ادراکی است هرچند در این منطقه حساس هم برخی کشورها از دو دهه پیش چنین رویکردی را پیش گرفته‏اند و قدرت نرم را جایگزین قدرت سخت کرده‏اند اما چنین ادراکی چنان که باید در دولت ما وجود ندارد. تعداد دشمنان ما نسبت به دوستانمان می‏چربد و هر روز بحرانی جدید پیش پای ما می‎آفریند. یک روز جنگ، یک روز تحریم، یک روز تحرکات تروریستی، یک روز مجادله لفظی یا قطع ارتباط با دیگر کشورها، یک روز توقیف امول! اینها اوقات جامعه را تلخ و امنیت روانی مردم را خدشه‎دار می‏کند. این در حالی است که هم رفتار نبوی به صلح و مدارا تاکید دارد و هم ادبیات تعلیمی ما می‏گوید: «هزار دوست کم است و یک دشمن زیاد» یا آنجا که می‌گوید: «با دوستان مروت با دشمنان مدارا». از عجایب دیگر در شرایط فعلی رجزخوانی برخی مقامات بلندپایه است. یه وقت این رجزخوانی برای دشمن و برای نمایش اقدار است تا حدودی پذیرفته است اما رجزخوانی و تهدید اهالی رسانه، دستگیری و زندانی کردن خبرنگاری که رسالتش اطلاع‏رسانی است یا اخراج دانشجوی فعال یا استاد با سوادی که وجودش برای دانشگاه غنیمت است به هیچ وجه پذیرفته نیست و با هیچ قاعده شرعی، اخلاقی و قانونی مطابقت ندارد. ملت ایران ملت متنوع و متکثری است و قومیت‏ها، مذاهب و سلایق مختلفی را در بر می‎گیرد اما در مبحث هویت، همه عاشق ایران هستند و هیچ‏کس به دیگری برتری ندارد و خودی و غیرخودی مفهومی ندارد و البته رجزخوانی و زبان زور و اجبار هم هیچ اثری ندارد. دولت باید مردم را از خودش بداند نه دشمن خودش!

نظر شما درباره وضعیت کشور ما در منطقه و عرصه جهانی در مقطع حساس کنونی چیست؟

عبارت‎هایی چون «موقعیت حساس کنونی» یا «پیچ تاریخی» را ما ساخته‎ایم. اینها عبارت‎های شعاری است که کاربرد موقت دارد و ما را از توجه به مسائل ساختاری و استراتژیک مهم در مسیر توسعه باز می‎دارد. اصولاً تاریخ، محوری است که از ازل آغاز و تا ابد ادامه دارد و همه مقاطع و تک‎تک لحظه‎های آن با ارزش و حساس است بسته به اینکه ملت‎ها و دولت‏ها چقدر در استفاده از این لحظه‎ها توفیق داشته باشند. هیچ قوم و ملتی هم به دیگری برتری ندارد. همه منتظر ظهور مصلح آخرالزمان هستند و غایت این جهانند. بر اساس اعتقاد ما مصلح آخرالزمان زمانی می‌آید که جبهه حق قوی باشد؛ یعنی مردم حق‏طلب دارای زندگی برازنده و در رفاه و آسایش و در جامعه توسعه‎یافته زندگی کنند نه در اوج دلسردی و ناامیدی و فقر و غوطه‎ور در مشکلات معیشتی! هسته و مغز همه ادیان در چنین مسیری، پرهیز از خشونت و درگیری و تمسک به مکارم اخلاقی است. پس اینکه دائم شعار بدهیم موقعیت حساس کنونی، جز اختلال در مسیر توسعه و عوامفریبی حاصلی ندارد.

سوابق کاری شما بیشتر در حوزه فرهنگ و هنر و رسانه شکل گرفته است. اگر بخواهید به طور اختصاصی این حوزه را نقد کنید چه رهکارهای عملی برای ترمیم نقاط ضعف حوزه‎های فرهنگی و اجتماعی پیشنهاد می‎کنید؟

فرهنگ در ایران چون فرش دستباف ایرانی است که در ظاهر رنگ و نقش‎های زیبایی دارد که همان هنرهای هفتگانه هستند که ما می‎بینیم و بدان می‏بالیم. اما این فرش در بطن خود و در زیر این رنگ و طرح‎های زیبا تاروپودها و گره‎هایی دارد که موجب انسجام و همبستگی و حفظ ساختار ظاهری آن می‏شود. اتفاق تاسف‌باری که در طول این چند دهه رخ داده و متاسفانه از آن غافل بوده و هستیم گسستگی و زوال تاروپود این فرش است! در حقیقت فرهنگ جاری و روزمره ما ایرانیان که با آن زندگی می‎کنیم به دلایل مختلف در حال زوال و از هم گسستگی است و علاوه بر وحدت و انسجام اجتماعی، هویت ملی ما ایرانیان را نیز تهدید می‎کند. افزایش پرخاشگری، خشونت و نزاع در جامعه، افزایش متارکه و اختلافات خانوادگی، افزایش بیماری‎های عصبی و روانی، تشتت آرا و نظریات منجر به دعوا میان مسولان و جناح‌های سیاسی بدون توجه به وحدت ملی، ضعف‎های ساختاری در سازوکار و سیاق آموزش و پرورش و مهم‎تر از همه زوال همبستگی اجتماعی، همه نشانه‎های گسستگی تاروپود فرهنگ‎عمومی کشور است که در حال حاضر برای مجلس ، دولت و حتی شورای عالی انقلاب فرهنگی بی‎اهمیت است و کسی برای ترمیم فرهنگ عمومی ایده و اهتمامی ندارد. بی‏تردید بدون ترمیم زخم‏ها و گسستگی‎های فرهنگ عمومی، توسعه در کشور عقیم خواهد بود و هویت ملی ایرانی تهدید خواهد شد. در این میان آنچه بیش از همه آسیب دیده مکارم اخلاقی است. مکارم اخلاق علت اصلی بعثت نبی اکرم بود که فرمود: «انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق؛ من تنها برای مکارم اخلاق مبعوث شدم» و خود او بیش از دیگران به این مکارم آراسته بود. شوربختانه جامعه ما بیش از آنکه به «مکارم اخلاق نبوی اهتمام داشته باشد به مناسک و مراسم مستحبی و گاهی خرافات اهتمام دارد. خرافات آفت فرهنگ اصیل ایرانی اسلامی است و از مجلس و دولت انتظار می‏رود در مقابل خرافه‏گویی و گزافه‎گویی بایستند نه آنکه همراهی کنند و بدان دامن زنند.

البته وضعیت مدیریت فرهنگ و هنر در کشور نیز اسف‎بارتر از این است وقتی که بیش از هشتاد نهاد با نظرات متفاوت و متضاد، خود را متولی فرهنگ و هنر اسلامی می‏دانند، از بیت‎المال بودجه می‎گیرند و به سلیقه خودشان خرج می‏کنند؛ در حالی که هیچ‏کدام در حوزه فرهنگ و هنر متخصص، متبحر و صاحب ایده نیستند. در این میان بسیاری از آثار نویسندگان صاحب سبک سانسور می‏شود! جلوی برگزاری کنسرت‎های دارای مجوز به بهانه‏های مختلف گرفته می‏شود و فیلمسازان صاحب ایده برای تولید فیلم‎های شاخص دچار محدودیت می‎شوند.

یکی از تصمیم‏های خسارت‎بار در این سال‎ها سپردن بلور ظریف فرهنگ و هنر به دست مدیرانی است که از نادانی و ناتوانی دچار لغزش و لرزش هستند و بارها این بلور زیبا را به زمین زده و شکسته‏اند! اهالی فرهنگ و هنر ترمیمش کرده‏اند اما مدیران کارنابلد دوباره آن را شکسته‏اند. این مدیریت شکسته بسته با این مدیران لرزان و لغزان کارآمد نیست. مجلس باید در حوزه فرهنگ ورود جدی کند و از دادن مسئولیت به مدیران غیرفرهنگی در حوزه فرهنگ جلوگیری کند. شما نگاه کنید مدیر سازمان سینمایی که باید فردی فرهیخته و حواس جمع باشد در قرائت بی‌مناسبت دعای مختصر تحویل سال چه اشتباهات فاحشی دارد. تو خود بخوان حدیث مفصل از این مجمل

از کارهای عجیب در حوزه فرهنگ دخالت آدم‏های غیرفرهنگی در این حوزه بسیار ظریف و تخصصی است. آدم‏هایی که گاهی «یک خیر کثیر را به خاطر یک شر قلیل تعطیل می‏کنند» بدون اینکه به عواقب وحشتناک آن فکر کنند. ماجرای مهسا امینی را به یاد دارید؟ برای بدحجابی یک دختر خانم مسافر در یک پارک پایتخت، کل مملکت را دچار بحران کردند یا برای حضور چند دختر خانم کم‎حجاب در شهر کتاب یا نشر ثالث این کتابفروشی‎های بزرگ و تاثیرگذار را تعطیل کردند. یا برای صاحبان خودرو به طور مکرر پیامک کشف حجاب می‏آید و آنها را مشمول جریمه، توقیف و پرداخت خسارت قرار می‎کند در صورتی که اصلاً سرنشین خانم نداشته‎اند! این مورد برای خود من و همکارانم بارها اتفاق افتاده است. این کارها هم مصداق مردم‏آزاری و تعطیل کردن خیر کثیر برای دفع شر قلیل است و به هیچ وجه عقلایی نیست و «وقتی عقل نباشد جان در عذاب است».

به نظر شما دولت‌های قبلی چقدر در قبال وضعیت فعلی مقصرند و این ناکارآمدی چقدر به دولت فعلی برمی گردد؟

در اینکه همه دولت‏ها نقاط ضعف و قوتی داشته‎اند شکی نیست اما مدیران حرفه‏ای و دانا نقاط قوت دولت‏ها و مدیران قبلی را توش و توان مسیر آتی خود قرار می‎دهند و نقاط ضعف را جبران می‎کنند. این که نماینده مجلس یا دولتمردی دائم در پی مقصر بگردد و عدم توانایی و نادانی خویش را به گردن سابقون بیندازد نشانه بی‎خردی و ناتوانی است. یکی از نشانه‎های نماینده یا مدیر اجرایی ضعیف متهم کردن مدیران قبلی است! از عجایب مدیریت شهری و دولت فعلی این گزاره است که هر وقت جایی کم می‎آورند یا در انجام وظایفشان ناتوانند دولت‎ها و مدیران قبلی را متهم می‎کنند. گاهی آش آنقدر شور می‏شود که به گذشته های دور بازمی‌گردند و حکومت پهلوی یا قاجاریه را مقصر وضعیت فعلی می‏دانند! مضحکه نیست؟! این نوع متهم کردن‎ها شیوه‌ای نخ‎نما، غیرحرفه‏ایُ غیراخلاقی و ناشی از نقص دانش و توانایی است. جای شگفتی نیست که جمهوری اسلامی و در یک حاکمیت واحد، دولت‏های متولی که با رای بالای مردم انتخاب شده‏اند و امین مردم و حاکمیت بوده‎اند پشت سر هم متهم و تخریب می‎شوند. این فرهنگ بسیار ناپسند است و با این رویه گریبان دولت فعلی و بعدی را نیز خواهد گرفت. اگر جایی دیدید نماینده مجلس یا دولتمردی، اسلاف و مدیران قبلی را تقبیح و تخریب و متهم می‎کند بی‎تردید آدم ضعیف و ناتوانی است و شایستگی و لیاقت عهده‌دار شدن مسئولیت‎های بزرگ را ندارد.

ما در طول دولت فعلی شاهد تلاش‎های مکرر رئیس جمهور و دولت هستیم. سفرهای مکرر استانی، افتتاح طرح‎ها و پروژه‎های ملی و منطقه‎ای! اما مردم همچنان نسبت به عملکرد مجلس و دولت بدبین هستند و به توانایی مجلس و دولت در حل معضلات کشور اعتماد ندارند. به نظر شما دلیل این بی اعتمادی چیست؟

بسیاری از آمارهایی که دولت درباره کاهش تورم یا اشتغال اعلام می‌کند با وضعیت عمومی و معیشتی مردم مطابقت ندارد. کاربرد این آمارها بیشتر در حوزه برنامه‎ریزی و سیاستگذاری است نه در زندگی روزمره مردم. مردم از این منظر دولت را راستگو نمی‎دانند چرا که سخنگوی دولت شب در تلویزیون می‏گوید تورم نقطه‎ا‏ی نسبت به سال قبل یا دولت قبل کاهش یافته اما وقتی برای تهیه ارزاق و ضروریات زندگی به بازار مراجعه می‎کنند با تورم بیش از ۴۰ درصدی مواجهند. در صورتی که تورم مطلوب و سازنده در کشورهای در حال توسعه حداکثر ۲ درصد است. شب دولت می‎گوید آمار اشتغال بهبود پیدا کرده است اما جوانان با استعداد و تحصیلکرده مردم در خانه مانده‌اند و نه شغلی دارند و نه مسکنی و نه توانایی ازدواج! اینکه تلاش‌های دولت درباره فرزند‌آوری عقیم مانده ناشی از همین موضوع است.

اینکه دائم شعار بدهیم که باید امیدآفرینی کرد هم مضر است. امید واهی دادن بدتر از ناامیدی است و موجب سرخوردگی و افسردگی جامعه می‏شود. الان در شرایطی هستیم که مجلس و دولت مدام به مردم امید واهی به آینده می‏دهند بدون آنکه راهبرد دقیق توانایی اجرایی برای حل مشکلات اساسی را داشته باشند و هیچ تعهد زمانی برای وعده‏های توخالی خود احساس کنند. چنین رفتاری خواسته یا ناخواسته ناشی از صداقت نیست. به همین دلیل آبرو و اعتبار مجلس و دولت فعلی در افکار عمومی در حداقل ممکن است.

من واقعاً نمی‎دانم اگر واژه «باید» را از دولتمردان یا نمایندگان مجلس یا حتی ائمه جمعه بگیرند دیگر سخنی برای گفتن ندارند یا نه؟ بعضی وقتها آدم تصور می‌کند اینها در جای دیگر و حال و هوای دیگری زندگی می‎کنند! دائم می‎گویند باید تورم را کنترل کرد! باید برای جوانان اشتغال ایجاد کرد! باید به اقشار ضعیف رسیدگی کرد! باید از محیط زیست حفاظت کرد! گویی خودشان وظیفه‌ای ندارند بلکه به آدم‎های فرضی یا فضایی دستور می‎دهند و التماس می‎کنند که بیایید فلان کار را برای ما انجام و ما را نجات دهید. «باید باید گفتن» دولتمردان و نمایندگان مجلس ناشی از نقص دانایی، نداشتن ایده و سپردن کارها به آدم‎های ضعیف و ناتوان است وگرنه انسان خردمند و توانا آستین بالا می‌زند و کار قانونگذاری یا اجرا را به نحو احسن به پایان می‎رساند و منتظر کسی نمی‎ماند. ما در شرایط «آنکس که نداند و نداند که نداند» هستیم.

شما نظرتان درباره آزادی رسانه‌ها در شرایط فعلی ایران چیست؟ آیا رسانه‎های ایران در فضای مطلوب و آزاد فعالیت دارند؟

رسانه رکن چهارم دموکراسی است. بدون رسانه دموکراسی ناقص است و جمهوریت شکل نمیگیرد. رسانه باید در چارچوب قوانین اساسی کشور آزاد باشد، انتقاد کند، مدیران و نمایندگان مجلس را زیر ذره‎بین ببرد. اگر جایی قانون‏گریزی، رانت‏خواری، اختلاس یا سواستفاد از بیت‏المال دید با دلایل متقن و مستند هشدار دهد و سوت بزند و افشا کند. نمی‎توان و نباید منتقد را محدود کرد. منتقد، خیرخواه دولت است. منتقد آینه عیب‎هاست. المومن مرآت المومن

در دولتی که رسانه‎های آزاد حق فعالیت داشته باشند فساد به حداقل می‎رسد اما رسانه اگر بترسد و از نهادهای نظارتی و امنیتی حذر کند، فساد دولت را فرا می‎گیرد. در حال حاضر چنین وضعیتی بر رسانه‎های ایران حاکم است. بدین ترتیب از رسانه‎های ایران شمایلی بیشتر نمانده است؛ وقتی هر روز باید در راهرو دادگاه‎ها باشند، احکام قضایی بگیرند، خبرنگاران سوت‎زن به جای تشویق پشت میله‌های زندان بروند!

این وضعیت که خبرنگاری با بی‎طرفی وظیفه اطلاع رسانی‎اش را انجام داده بترسانیم، بگیریم و زندان کنیم نه با شرع مطابق است نه با حقوق و قوانین اساسی و نه با مطبوعات آزاد! بدون تردید محدودیت در جریان اطلاع‌رسانی منجر به انحصارطلبی و شاید دیکتاتوری و خفقان شود. در دین مبین اسلام اصل بر برائت است. مگر میشود به حوزه شخصی و خصوصی شهروندی تعرض کرد، ریخت و منزلش را زیرورو کرد و او را بُرد و خانواده‎اش را مدتها بی‎خبر گذاشت و بعد از کار و زندگی ساقطش کرد. بدون شک حقوق شهروندی اهالی رسانه در کشور ما پایمال می‏شود و با شعار نمی‏توان این نقص بزرگ را پوشاند. صداو‏سیما هم در نزد مردم فرهیخته اصلاً به حساب نمی‏آید و تقریباً اعتباری ندارد و در جرگۀ رسانه‎های تاثیرگذار و بی‏طرف به حساب نمی‏آید. می‏توانید صدا و سیمای پر هزینه با بودجه ۲۴ هزار میلیاردی برای سال آینده را مقایسه کنید با تاثیر رسانه آزاد و موفقی مثل الجزیره که نه تنها در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا بلکه در دنیا تاثیرگذار است و با رسانه‎های بزرگ رقابت می‏کند. رسانه‎ای که یک تنه بزرگترین حامی مردم غزه بود و دولت آفریقای جنوبی به استناد گزارش‏های این شبکه موفق شد دولت متخاصم اسراییل را در دادگاه لاهه محکوم کند. از همین مقدار بفهمید که صداو سیمای ما کارخانۀ اتلاف منابع با تولیدات بی‎کیفیت دور ریختنی است.

 شما در حال مبارزه انتخاباتی برای برای ورود به عرصه سیاسی و کسب یکی از کرسی‎های مجلس شورای اسلامی هستید و اگر توفیق حضور در مجلس را پیدا کنید در شکل‎گیری کابینه آینده و نظارت بر کار دولت نقش خواهید داشت. در این فرآیند چقدر به جوانگرایی معتقدید؟

جوان‌گرایی در دولت‎ها تاکنون بیشتر نوعی فریبکاری بوده است. اگر دیدید جوانی که تازه فارغ‌التحصیل شده به عنوان معاون وزیر، مدیر ارشد، مدیرعامل یا مشاور منصوب شده است بدانید که این جوان‌گرایی، حتی اگر بر اساس نخبگی باشد، نوعی رانت و خسارتش بیش از فوایدش است. منظور از جوان‌گرایی، جوانگرایی در صف است و بعد در ستاد! یعنی مسولیت‎های اجرایی در صف به جوانان با استعداد سپرده شود که به تدریج با کسب تجربه و پختگی مراتب ترقی را طی کنند و به مدیران موفق در ستاد تبدیل شوند. بدتر از همه گماردن جوانان بی‌تجربه در کسوت مشاور است. در دانش مدیریت، مشاوران یا دانشوران از میان مدیران اجرایی با سابقه انتخاب می‌شوند. کسانی که همه راه‏ها را رفته و آزموده‌اند و به پیچ و خم کارهای اجرایی و قوانین، خبره و آگاهند. ویژگی مشاور، تجربه و دانش توأمان اوست. اگر دیدید جوانی به عنوان مشاور منصوب شده بدانید مدیریت در آن سازمان فشل و رانتی در کار است. در این میان، عبارت «مدیریت جهادی» نیز معضل عجیبی است. مدیریت جهادی ویژه جبهه‎ها و حالت فوق‌العاده آن زمان بود و در حال حاضر بیشتر جنبه نمایشی و عوامفریبانه دارد و گاهی خسارت‌زاست. اگر منظور از مدیریت جهادی، انجام سریع، دقیق و با کیفیت پروژه‏ها و کارهای به زمین مانده باشد در دانش مدیریت راهکارهای آن آمده و نیازی به ابداع واژه‏ها و عبارت‎های من‎در‏آوردی نیست. مضاف بر آنکه آنچه ما در این سالها با عنوان مدیریت جهادی دیده‌ایم یعنی انجام کارهای سریع کارشناسی نشده و بی‌کیفیتی که منجر به دوباره‏کاری و اتلاف منابع انسانی و مالی شده است. بعضی مدیران متوهم و ریاکار تصور می‏کنند اگر سپیده صبح سرکار بیایند و آخر شب بروند منزل، کار جهادی کرده‏اند. در صورتی که مدیر توانمند و خلاق می‌تواند وظایف خود را در همان محدوده ساعت اداری کامل کند و بی‏خودی وقت و منابع تحت مدیریت خویش را تلف نکند. برای این موضوع به ویژه در شهرداری ده‎ها مثال دارم که در این مجال نمی‏گنجد. از این رو من مدیریت جهادی را به شکلی که الان رایج است کارآمد نمی‏دانم و معتقدم مدیر توانمند هیچ کاری را بدون برنامه و زمان‎بندی انجام نمی‏دهد و هر فعالیتی را با کنترل پروژه، در نهایت کیفیت و دقت و در زمان در نظر گرفته شده تکمیل می‎کند.

یکی از شعارهای همیشگی نمایندگان مجلس و دولتمردان مبارزه با فساد است با این حال در چند دهه اخیر همواره فساد گسترش بیشتری یافته و این شعارها در عمل عقیم مانده است. به نظر شما دلیل این موضوع چیست؟

متاسفانه دولت ما در آمارهای جهانیِ فساد ادراک شده، جایگاه خوبی ندارد. موضوعی که در ظاهر هم مشهود است. بی‎تردید وقتی بخش‏هایی از یک سیستم، دچار فساد یا صفاهت باشد قادر به شناسایی یا مبارزه با فساد نیست. شما وقتی نخ فسادهای بزرگ در سالهای اخیر را دنبال کنید در نهایت به بخش‎هایی از قوای سه‏گانه می‎رسید. از ماجرای فاضل خداداد گرفته تا امیرمنصور آریا، از بابک زنجانی گرفته تا اکبر طبری همین گونه بوده است. گاهی دولت‏ها با اعمال نفوذ و به بهانه مصلحت‌اندیشی کارها را به انسان‏های عوامفریب و چاپلوس می‎سپارند و ناخواسته زمینه فساد را فراهم می‏کنند. در ماجرای واگذاری ۵۱ درصد از شرکت مخابرات ایران به بخش خصوصی، یکی از بزرگترین اجحاف‎های تاریخ ایران در حق مردم و بیت‎المال صورت گرفت و یکی از بزرگترین شرکت‏های دولتی با ثمن بخس به کنسرسیومی واگذار شد که تا بعد از انجام واگذاری وجود خارجی نداشت. این بخش به بهای ۸ هزار میلیار تومان به کنسرسیوم مذکور، آن هم به اقساط، واگذار شد اقساطی که هر شش ماه یکبار پرداخت می‎شد. به قول یکی از وزرای سابق ارتباطات «این مبلغ پول میز و صندلی‎های شرکت مخابرات هم نبود!» یا در ماجرای ارزش افزوده یا همان وس، وقتی سر نخ را دنبال کردیم به جاهایی رسید که توقع نداشتیم. به بهانه ارزش افزوده هر روز مبلغی به صورت حساب موبایل کاربران افزوده و در جیب شرکت‎های خاص می‏رفت. اجحاف و کلاهبرداری بزرگی که با پایداری و جدیت آذر جهرمی، وزیر پیشین ارتباطات متوقف شد و خیلی‌ها را مکدر کرد. مبارزه با فساد فرآیندی فرهنگی است که آدم عادی یا مسئول ارشد نمی‎شناسد و باید همه را دربر بگیرد، به ویژه نهادهای وابسته به قوای سه‏گانه و دارای مصونیت خودخواسته، که با حضور غیرمتعارف و غیرقانونی در میادین اقتصادی و به بهانه مصلحت به فساد و کلاهبرداری دامن زده‏اند. در موضوع دریافت اتومبیل‏های شاسی‏بلند که مجلس فعلی هرگز برای پیگیری آن اهتمامی نداشت و ندارد نیز همین گونه بود.

وقتی رسانه‎ها و خبرنگاران سوت‎زن تهدید یا محدود شوند و نقش خودشان را از دست بدهند افشا و پیگیری فساد دشوار می‌شود. به نظر من کلید مبارزه با فساد داخل گاو صندوق سیستم اجرایی کشور است اما از ترس به آن دست نمی‌زنند.

 

سیاسی
شناسه : 410144
لینک کوتاه :

۲ دیدگاه

  1. شرکت در انتخاباتی که نمایش دموکراسی باشد حماقت است.مجلسی که نسبت به تخلفات بیشمار دولت و اختلاسها و گرانیهای شتابان و بدون توقف، بیتفاوت است باید منحل شود اگر قرار بر انتخابات نسبتا منصفانه باشد، هیچیک از نمایندگان خائن کنونی که برخلاف شرع ضدقانون حجاب را تصویب، و با اختلاسگران و دولت متخلف همکارند، نباید باشند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا