معجزه از دست رفته: چرا فقرا دوباره عقب ماندند؟

جهان صنعت نیوز –  اکونومیست در سرمقاله این هفته خود در نسخه ویژه اروپا، خاورمیانه و آفریقا با عنوان « چرا کشورهای فقیر از توسعه بازماندند؟»  به بررسی روند رشد اقتصادی جهانی از زمان انقلاب صنعتی تا امروز می‌پردازد و نشان می‌دهد که چگونه دو دهه پس از ۱۹۹۵ به‌عنوان یک دوره استثنایی، با کاهش فقر شدید و بهبود بهداشت و آموزش عمومی همراه بود. اما از اواسط دهه ۲۰۱۰، این پیشرفت‌ها متوقف شده و فقر جهانی به‌طور قابل‌توجهی کاهش نیافته است. تلاش‌های کشورهای ثروتمند و سازمان‌های بین‌المللی مانند صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی برای ترویج توسعه اقتصادی و اصلاحات، با چالش‌هایی همچون تغییرات اقلیمی و درگیری‌های ژئوپلیتیک پیچیده‌تر شده است. همچنین، بسیاری از کشورهای فقیر با سیاست‌های صنعتی نادرست و کاهش آزادی اقتصادی، رشد پایدار را تجربه نمی‌کنند و بیش از گذشته از کشورهای ثروتمند عقب می‌مانند.

اکونومیست

چرا کشورهای فقیر از توسعه بازماندند

از زمان انقلاب صنعتی، کشورهای ثروتمند معمولاً سریع‌تر از کشورهای فقیر رشد کرده‌اند. با این حال، دو دهه پس از حدود سال ۱۹۹۵ یک استثنای شگفت‌انگیز رخ داد. در این دوره، فاصله‌های تولید ناخالص داخلی (GDP) کاهش یافت، فقر شدید به‌طور چشمگیری کاهش پیدا کرد و بهداشت عمومی و آموزش جهانی به‌طور گسترده‌ای بهبود یافت؛ مرگ‌ومیر ناشی از مالاریا و مرگ‌ومیر نوزادان به شدت کاهش و نرخ ثبت‌نام در مدارس افزایش پیدا کرد. منتقدان جهانی‌شدن ممکن است ادعا کنند که این دستاوردهای جهان شدن نیست بلکه افراط‌وتفریط‌های سرمایه‌داری و بحران مالی جهانی نتیجه آن است. اما اشتباه می‌کنند، این دوره با معجزه‌های اینچنینی تعریف شد.

امروزه اما آن معجزه‌ها فقط به‌عنوان خاطرات کمرنگی باقی مانده‌اند. فقر شدید از سال ۲۰۱۵ تاکنون به‌طور قابل‌توجهی کاهش نیافته است. شاخص‌های بهداشت عمومی جهانی در اواخر دهه ۲۰۱۰ فقط به‌طور کندی بهبود یافتند و پس از همه‌گیری کرونا رو به افول رفتند. مالاریا در دهه ۲۰۲۰ بیش از ۶۰۰ هزار نفر در سال کشته است و به سطوح سال ۲۰۱۲ بازگشته است. و از اواسط دهه ۲۰۱۰ دیگر رشدی در جهت همگرایی اقتصادی مشاهده نشده است.

کشوهای فقیر باز هم عقب ماندند

بسته به اینکه خط بین کشورهای ثروتمند و فقیر را کجا بکشید، بدترین کشورهای فقیر یا سریع‌تر از کشورهای ثروتمند رشد نکرده‌اند یا حتی بیشتر از آنها عقب افتاده‌اند. برای بیش از ۷۰۰ میلیون نفری که هنوز در فقر شدید زندگی می‌کنند  و ۳ میلیارد نفری که صرفاً فقیرند، این خبر ناگواری است.

برای قضاوت در مورد اینکه چه چیزی اشتباه شده است، ابتدا باید پرسید چه چیزی قبلاً درست پیش رفته بود. در فقیرترین کشورها، آموزش و به‌ویژه بهداشت به کمک چک‌های سنگین کمک‌کنندگان وابسته بوده است. اما حتی اگر کمک‌های مالی بیماری‌ها را کنترل کرده باشد، رشد پایدار را به ارمغان نیاورده است. همین‌طور درباره تکنوکرات‌های طرفدار بازار در صندوق بین‌المللی پول (IMF) و بانک جهانی. مؤسسات غربی عمدتاً در آفریقا و آمریکای لاتین دخالت داشتند، جایی که رشد اقتصادی ناپایدار بوده و به قیمت‌های کالاهای اساسی بستگی داشته است.

جهانی شدن شکست خورده است؟

منتقدان “دوران نئولیبرالیسم” نتیجه‌گیری می‌کنند که جهانی‌شدن شکست خورده است. با این حال، موفق‌ترین اصلاحات لیبرالی از درون کشورها صورت گرفت، نه در پاسخ به مشاوره کمک‌کنندگان خارجی.

در دهه ۱۹۹۰، همگرایی جهانی به‌دلیل چند موفقیت بزرگ تقویت شد: رشد سریع چین پس از باز شدن اقتصاد تحت رهبری دنگ شیائوپینگ، روند مشابه (هرچند کمتر چشمگیر) در هند پس از اصلاحات اقتصادی و ادغام کشورهای اروپای شرقی در اقتصاد جهانی پس از سقوط کمونیسم. اینها همه تأییدی قدرتمند بر سرمایه‌داری بودند.

همان‌طور که کشورهای ثروتمند باعث وقوع همگرایی نشدند، مسئول توقف توسعه امروز هم نیستند. درست است که تلاش‌های غرب همچنان دارای نقص‌های قدیمی است. صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی در تلاش برای ترویج اصلاحات و توسعه، هم‌زمان با مبارزه با تغییرات اقلیمی درگیرند و در کشمکش قدرت بین آمریکا و چین گرفتار شده‌اند که این امر بازسازی بدهی کشورهای فقیر را به‌طور وحشتناکی دشوار می‌کند. بودجه‌های کمک‌رسانی کاهش یافته است و این موضوع به کارزارهای بهداشت عمومی جهانی آسیب می‌زند. پول از کمک به فقیرترین افراد منحرف شده و به اهداف دیگر مانند سبز کردن شبکه‌های برق و کمک به پناهندگان هدایت شده است.

بخش زیادی از بودجه باقی‌مانده کمک‌ها نیز هدر می‌رود و به‌جای آنکه پس از مطالعات دقیق درباره مؤثر بودن هزینه شود، به اهدافی نادرست اختصاص داده می‌شود. اهداف توسعه پایدار، که سازمان ملل با آن‌ها پیشرفت انسانی را ارزیابی می‌کند، به‌طور ناامیدکننده‌ای پراکنده و مبهم هستند.

مشکل کجاست؟

بزرگ‌ترین مشکل اما این است که اصلاحات بومی متوقف شده است. با وجود برخی استثنائات چشمگیر، مانند تلاش‌های رئیس‌جمهور خاویر میلی در آرژانتین، رهبران جهان بیشتر به کنترل دولت، سیاست‌های صنعتی و حمایت‌گرایی علاقه‌مندند تا به الگوهای دهه ۱۹۹۰، و این تصادفی نیست که چنین سیاست‌هایی قدرت آنها را افزایش می‌دهد.

شاخص‌های آزادی اقتصادی از اواسط دهه ۲۰۱۰ در آفریقای جنوب صحرایی و از اوایل قرن در آمریکای جنوبی تقریباً ثابت مانده‌اند. نیجریه، جایی که تقریباً یک‌سوم جمعیت در فقر شدید زندگی می‌کنند، هنوز هم ثروت زیادی را صرف یارانه‌های بنزین هدر می‌دهد؛ روسای صنعت نساجی در بنگلادش به‌صورت ویژه‌ای حمایت می‌شوند به بهای سازندگانی که ممکن است شغل‌های بهتری ایجاد کنند؛ و شرکت‌های ناکارآمد نفت و گاز دولتی در پاکستان همچنان اجازه دارند به کار خود ادامه دهند.

با وجود رشد اقتصادی گذشته، هنوز یک‌چهارم جمعیت چین با کمتر از ۲۵۰۰ دلار در سال زندگی می‌کنند؛ رکود فعلی اقتصاد این کشور که با تمرکزگرایی شی جین پینگ و سانسور داده‌های اقتصادی بدتر شده است، شانس زندگی بهتر را برای آنان کاهش می‌دهد. حتی هند و اندونزی، که در گذشته موفق به لیبرالیزه کردن اقتصاد شده‌اند اما همچنان بسیاری از افراد فقیر را در خود دارند، اکنون در حال مداخله در نیروهای بازار برای بازگرداندن زنجیره‌های تأمین به داخل کشور هستند. بر اساس داده‌های “گلوبال ترید آلرت”، یک اندیشکده، در دهه ۲۰۲۰ پنج برابر بیشتر از سیاست‌های آزادسازی تجاری، سیاست‌های مضر برای تجارت جهانی اعمال شده است.

آمریکا نظم قدیمی را بر هم زده است

بسیاری از مداخلات غرب در کشورهای جنوب جهانی شکست خورده است، اما در دوران همگرایی اقتصادی، حداقل آنها فضائل بازارهای آزاد و تجارت آزاد را تبلیغ می‌کردند. این ایده‌ها به این دلیل گسترش یافتند که کمونیسم در مقایسه با رفاه و قدرت آمریکا به عقب‌ماندگی محکوم شد. امروز اما آمریکا به‌طور فزاینده‌ای به سمت مداخله‌گرایی گرایش یافته و نظم قدیمی را کنار می‌گذارد و سعی در جایگزینی آن دارد. بسیاری از کشورها به جای آن به مدل چینی سیاست صنعتی و شرکت‌های دولتی نگاه می‌کنند و از رشد چین درس‌های کاملاً اشتباهی می‌گیرند.

بازگشت به تجربه شکست خورده ۱۹۵۰

همان‌طور که جهان به سمت مداخله‌گرایی پیش رفته است و بر اساس تحقیقات صندوق بین‌المللی پول، ابزار منتخب برای کشورهای فقیر به محدودیت‌های تجاری تبدیل شده است. این موضوع به طرز ناخوشایندی شبیه به طرح‌های شکست‌خورده توسعه دهه ۱۹۵۰ است که بر مبنای مسدود کردن واردات به‌جای پذیرش رقابت جهانی ساخته شده بودند. طرفداران سیاست صنعتی به “اقتصادهای ببر” شرق آسیا مانند کره جنوبی و تایوان اشاره می‌کنند. با این حال، هر دو این کشورها رقابت شدید جهانی را پذیرفته بودند. چندین کشور آفریقایی که در دهه ۱۹۷۰ تلاش کردند سیاست‌های صنعتی این کشورها را تقلید کنند، به‌طرز فجیعی شکست خوردند.

تا زمانی که از دستش ندهی، نمی‌فهمی چه داشته‌ای

جهان به‌خاطر عدم یادگیری از تاریخ هزینه خواهد پرداخت. کشورهای ثروتمند مانند همیشه با شرایط کنار خواهند آمد. اما برای فقیرترین مردم جهان، رشد اقتصادی می‌تواند تفاوت میان زندگی خوب و فقر باشد. نباید تعجب کرد که توسعه متوقف شده است، چرا که دولت‌ها اصولی را که دوران طلایی را تقویت می‌کرد، کنار گذاشته‌اند. هیچ‌کس بیش از فقیران جهان از این موضوع آسیب نخواهد دید.

اخبار برگزیدهاقتصاد کلان

شناسه : 454043
لینک کوتاه :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *