طومار ناکامی

به گزارش جهان صنعت نیوز: «والت» یادداشت خود را با گمانه‌زنی‌های موجود در مورد سیاست خارجی آمریکا در آغاز دوران ریاست‌جمهوری بایدن آغاز کرده و نوشته است، بسیاری با شنیدن شعار بایدن در مورد سیاست خارجی مبنی بر «جایگزینی دیپلماسی به جای قدرت نظامی»، تصور می‌کردند که دوران شکست دیپلماسی توئیتری دونالد ترامپ به پایان رسیده و روابط آمریکا با دیگر کشور‌ها در دوران ریاست‌جمهوری بایدن، منضبط، قابل پیش‌بینی و مدیریت‌شده خواهد بود. ضمن اینکه جایگزینی چهره‌هایی متفاوت از تیم سیاست خارجی ترامپ، این انتظار را ایجاد کرد که عملیات سیاست خارجی در دولت بایدن بدون مشکل پیش می‌رود.

 تیم بایدن گروهی باتجربه از چهره‌های اصلی است که در تضاد شدید با افراد تازه‌کار و عجیب و غریبی  است که در ابتدا از تیم سیاست خارجی دونالد ترامپ، رییس‌جمهور سابق، کار می‌کردند. با توجه به تمام موارد فوق، هر دلیلی وجود داشت که انتظار داشته باشیم عملیات سیاست خارجی بدون مشکل انجام شود.

اقدام‌هایی مانند پیوستن مجدد به توافق اقلیمی پاریس و سازمان بهداشت جهانی، ازسرگیری مذاکرات برجامی با ایران، هدایت توافق جهانی برای سرکوب بهشت‌های مالیاتی، تولید واکسن برای تلاش جهانی علیه کووید۱۹ و اصلاح روابط با متحدان کلیدی ناتو در اجلاس بروکسل در ماه ژوئیه. به علاوه، بایدن بیشتر از هر دو سلف قبلی خود در جهت حرکت به سوی آسیا تلاش کرده است که به خودی خود موفقیت کوچکی نیست. از طرفی هیچ کس در حلقه داخلی بایدن مجبور نشد پس از سه هفته ریاست‌جمهوری با شرمندگی استعفا دهد- همانطور که مایکل فلین، اولین گزینه ترامپ برای مشاور امنیت ملی مجبور به انجام آن شد- و عدم انتشار بیانیه‌های رسمی پر از اشتباهات املایی و اشتباه گرفتن اسامی سران خارجی و غیره نیز این انتظار را در مسیر تحقق پیش می‌بردند.

او در ادامه با تاکید بر اینکه، نباید از هیچ رییس‌جمهوری انتظار معجزه خارجی در نخستین سال ریاست‌جمهوری را داشت، نوشت: موفقیت‌های دیپلماتیک به ندرت یک‌شبه اتفاق می‌افتد. دستیابی به پیشرفت واقعی و پایدار در مسائل بزرگ معمولا به تلاش مداوم و صبورانه در طول ماه‌ها، اگر نه سال‌ها نیاز دارد. در آن زمان در دوره ریاست‌جمهوری جورج دبلیو بوش‌، او اساسا هیچ کاری انجام نداده بود که اکنون از آن یاد شود (به جز ریاست‌جمهوری هنگام وقوع حملات ۱۱ سپتامبر) و دستاوردهای اصلی ترامپ در ۹ ماه تقریبا کاملا منفی بود.

با وجود این، جنبه‌های خاصی از عملکرد بایدن، نگران‌کننده است؛ بی‌نتیجه ماندن مذاکرات برجام، در این زمینه قابل تامل است؛ بایدن در حال اجرای نسخه خود از استراتژی فشار حداکثری است که تاکنون بار‌ها آزموده شده و شکست خورده است. خروج عجولانه از افغانستان، توافق بحث‌برانگیز «آکوس» که آتش اختلاف‌ها با فرانسه را برافروخت،  این مشارکت هم به خودی خود می‌تواند یک گام مهم برای حفظ یک موازنه دلخواه قدرت در منطقه هند و پاسیفیک باشد، اما آیا واقعا ضرورت داشته که فرانسه در این فرآیند اینگونه نادیده گرفته شود؟ این واقعا یک نمونه روشن از بدعملی بود. کُندی پر کردن پست‌های کلیدی دیپلماتیک و خالی ماندن بخش عمده‌ای از تیم سیاست خارجی پس از گذشت تقریبا ۲۰ درصد از دوران ریاست‌جمهوری، از مهم‌ترین نمود‌های شکست سیاست خارجی بایدن هستند.

 برخی از ناکامی‌های ترامپ مانند خروج از برجام، اتخاذ رویکرد فشار به اصطلاح حداکثری علیه ایران و توافق اقلیمی پاریس ناشی از اشتباه‌های اساسی در سیاست بود و برخی دیگر مانند جنگ تجاری با چین و مذاکرات با کره شمالی از مسیر اشتباه برای اجرای سیاست درست نشات می‌گرفت، اما بایدن سیاست‌هایی دارد که توسط تیمی ناکارآمد دنبال می‌شوند؛ همین امر شکاف عمیق میان خواسته‌ها و عملکرد دولت در سیاست خارجی را سبب می‌شود.

پایان نظام چندقطبی

از دیدگاه این استاد روابط بین‌الملل دانشگاه «هاروارد»، بایدن هنگام توجه به سیاست خارجی باید بداند که نظم تک‌قطبی از بین رفته و ما اکنون در دنیای چندقطبی نامشخص زندگی می‌کنیم که به کشور‌های دیگر فرصت مقاومت در برابر فشار‌های آمریکا را می‌دهد؛ همان‌گونه که نظریه‌پردازان روابط بین‌الملل، دیرزمانی است دریافته‌اند، روابط میان قدرت‌های مهم در یک جهان چند قطبی، ذاتا پیچیده‌تر و اضطراری‌تر است و مدیریت آن دشوارتر.

موضع نسبتا چندپهلوی آلمانِ امروزین، نمونه خوبی است. برلین از یک سوی، پایبندی محکمی به ناتو دارد و رهبران آلمان هنوز هم ارزش بالایی برای روابط مستحکم با آمریکا قائل هستند. اما در روی دیگر سکه، برلین از صف‌آرایی پشت سر آمریکا و در برابر روسیه و چین، خودداری می‌کند چراکه ساخت خط لوله نورد استریم ۲ با روسیه و حفظ بازار صادراتی‌اش در چین، منافع ملی ویژه‌ای برای آلمان به شمار می‌روند.

پویش‌های مشابهی را هم در کشورهایی همچون ترکیه و هندوستان می‌توان شاهد بود. اگرچه هریک از این‌ها، با آمریکا نگرانی‌های مشترک راهبردی دارند، اما هر دوی آنها هم از خرید سلاح روسی خوشنود هستند و بهتر می‌بینند که همه تخم‌مرغ‌هایشان را در یک سبد قرار ندهند.

وجود چندین قدرت بزرگ، گزینه‌های بیشتری به دیگر کشورها می‌دهد تا توانایی چانه‌زنی‌شان را افزایش دهند یا در برابر فشارهای آمریکا بایستند همان طور که هم ونزوئلا و هم ایران نشان دادند. کشورهایی که نمی‌خواهند متکی به کمک آمریکا یا بانک جهانی باشند، همیشه می‌توانند روی آنچه مسکو یا پکن می‌توانند فراهم آورند، حساب باز کنند.

رقابت سنتی قدرت‌های بزرگ

چالش دیگر، از مشکلاتی سرچشمه می‌گیرد که از رقابت سنتی قدرت‌های بزرگ به ارث رسیده و نمی‌توان آنها را بدون همکاری گسترده در سپهر کنونی ژئوپولیتیک چاره کرد. تغییرات آب و هوایی، نمونه برجسته‌ای در این زمینه است و می‌توان واکنش به همه‌گیری، مدیریت اقتصاد کلان جهانی یا تروریسم بین‌المللی را هم به آن افزود.

شاید بایدن سیاست خارجی واقع‌بینانه‌تری نسبت به بیل کلینتون، جورج دبلیوبوش یا حتی باراک اوباما داشته باشد، اما سنگ‌های بزرگ برمی‌دارد. او به جنگ صلیبی بی‌حاصل آمریکا در افغانستان پایان داد و ظاهرا به دنبال آن نیست که خاورمیانه را (به زور) تنظیم کند، اما سنگ سنگین‌تری را در منطقه هند و پاسیفیک برمی‌دارد؛ می‌خواهد ناتو را زنده کند، مشکل آب و هوا را چاره کند، دموکراسی‌های جهان را علیه خودکامگی بسیج کند و برنامه مدنی بلندپروازانه‌ای را در خانه به جریان اندازد که ناگزیر بر پیوندهای اقتصادی آمریکا با بقیه جهان تاثیر می‌گذارد. علاوه بر این که آنتونی بلینکن وزیر خارجه بایدن هم گفته که حقوق بشر در کانون سیاست خارجی آمریکاست.

یک مشکل دیگر هم این است که درهای سامانه سیاسی آمریکا، به شکل چشمگیری روی همه گونه نفوذ زیانبار خارجی باز است، چه از گذر لابی‌گران خانگی و خارجی، گروه‌های دارای منافع ویژه یا بات‌های رسانه اجتماعی که هر کدامشان تلاش دارند سیاست خارجی آمریکا را به مسیری ببرند که علایق خودش را تامین می‌کند. به این مشکل، عملکرد دولت آمریکا را در واگذاری بیش از ۳۰ درصد از همه پست‌های سفارتخانه‌هایش به اسپانسرهای بزرگ کارزارهای انتخاباتی و نه به دیپلمات‌های حرفه‌ای آموزش دیده اضافه کنید. به این دلیل است که تنها می‌توان عملکردی حداقلی را انتظار داشت.

با همه این‌ها، در نهایت باید گفت در آمریکا با دولتی مواجه هستیم که در تلاش است به درستی کار کند و نه اینکه همزمان در چندین گمراهه سیر کند. پس باید به آنها فرصت داد تا توانایی‌شان را نشان دهند. اگر این تیم، اولویت‌بندی روشن‌تری داشته باشد و تلاش نکند که بار بیش از حد سنگین بردارد، بخشی از انرژی‌اش را می‌تواند برای برخورد با رخدادهای غافلگیرکننده‌ای حفظ کند که برای هر دولتی پیش می‌آید. به هرحال، در سیاست خارجی، مثل برخی زمینه‌های دیگر، اگر تلاش کنیم که بار سبک‌تری را برداریم، می‌توانیم دستاورد بیشتری داشته باشیم.

افول محبوبیت بایدن

این در حالی است که نظرسنجی جدید نشان داد چالش‌های متعدد کاخ سفید در داخل و خارج کشور محبوبیت جو بایدن رییس‌جمهوری آمریکا را به پایین‌ترین سطح در دوران ریاست‌جمهوری‌اش سوق داده است.

بر اساس نظرسنجی جدید خبرگزاری آسوشیتدپرس و مرکز تحقیقات امور عمومی موسسه نورک، محبوبیت بایدن به ۵۰ درصد نزول کرده است و این نظرسنجی نشان داده که فقط ۳۴ درصد آمریکایی‌ها می‌گویند کشورشان در مسیر درستی حرکت می‌کند. این در حالی است که در ماه‌های اول حضور بایدن در کاخ سفید حدود نیمی از آمریکایی‌ها گفته بودند که کشورشان در مسیر درستی قرار دارد.

دیوید بارکر مدیر مرکز مطالعات ریاست‌جمهوری و کنگره در دانشگاه آمریکا گفت: خروج آمریکا از افغانستان صرف‌نظر از جایگاه سیاسی آن برای کشور شرم‌آور بود. این مساله همچنین برای دولت آمریکا شرم‌آور است و می‌توان انتظار داشت که باعث کاهش محبوبیت عمومی شود.

نتایج نظرسنجی اخیر همچنین همزمان با تهدید کنگره برای خارج کردن برنامه‌های داخلی دولت بایدن و نزدیک‌تر شدن کشور به شکست در انجام تعهدات خود در قبال بحران ملی منتشر شده است. کاهش محبوبیت بایدن به دنبال مجموعه‌ای از بحران‌ها در دوران ریاست‌جمهوری‌اش از خروج جنجالی نیروهای آمریکایی از افغانستان تا انتقادها از رسیدگی به بحران مهاجرانی که در مرزهای جنوبی آمریکا جمع شده‌اند و بالا رفتن دوباره تعداد مبتلایان به کووید‌۱۹ بروز کرده است.

با این حال یکی از موارد امیدوارکننده مدیریت همه‌گیری در دولت بایدن بوده و در حالی که محبوبت کلی او درباره این موضوع نسبت به ماه جولای همچنان پایین است حدود ۵۷ درصد آمریکایی عملکرد بایدن در بحران کرونا را قبول دارند.

اخبار برگزیدهسیاسی
شناسه : 219783
لینک کوتاه :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا